اما برای تهیة موضوعی قابل فهم و مورد پسند کودکان و نوجوانان، بایستی متون درسی بصورت داستان نوشته می شد , داستانی دربارة منطق اکتشافی کودکان. اما این کار نیز باید با دقت و ظرافت بسیار انجام می گرفت . این داستان ها باید راجع به فلسفة مورد اکتشاف کودکان می بود.
از اینرو لیپمن کتاب کشف هری استوتلمیر1 را نوشت. در سال 1970 این کتاب به آزمایش گذاشته شدو بنظر می رسید بخوبی کارگر افتاده است. در پی آن برای معلمان یک کتاب راهنما که شامل صدها تمرین فلسفی بود , نوشته شد. آن کتاب هم بخوبی نتیجه بخش بود. پس از چند سال , کتاب لیزا2 که منحصراً مربوط به اخلاقیات بود و کتاب تکملة کتاب هری بود و به کودکانی اختصاص داشت که اندکی بزرگتر بودند نوشته شد. کتاب های بیشتر و بیشتری نوشته شد که هر کدام ویژة سطوح سنی خاصی بود. این کتابها بهمراه کتابهای راهنمای کمک آموزیشان بودند.همچنین مجموعه متنوعی از کتابهای نظری تألیف و منتشر شد.
استخوانبندی برنامة «فلسفه برای کودکان و نوجوانان» P4C به تدریج در دانشگاه مونتکلیر شکل گرفت و یا علاوه بر فراهم آوردن کتابهای درسی متحد الشکل (داستان های فلسفی برای کودکان)، طرح آموزشی واحدی پیدا کرد که در آن دانش آموزان سطوح مختلف با قرائت بخشی از داستان با صدای بلند , کلاس را آغاز می کنند. به این نحو که، بچههای یک کلاس، بهمراه معلمشان حلقهوار دور هم مینشینند و رودر روی هم با یکدیگر به مباحثه میپردازند(که این حلقه همان حلقة کندوکاو3 است). شاگردان، قسمت تعیین شدة کتاب را با صدای بلند میخوانند، البته نه بیشتر از یک پاراگراف در هر بار (توزیع یکسان وقت هم در میان کودکان نباید فراموش شود که پیامدها و استلزامات دموکراتیکی بهمراه دارد). وقتی قرائت یک پاراگراف تمام شد، معلم با این پرسشها شروع میکند:
آیا در این متن چیز مبهمی برای شما وجود دارد؟ آیا میتوانید احساس خودتان را در قالب یک پرسش بیان کنید؟ سپس معلم پرسش هر دانشآموز را بر روی تخته سیاه مینویسد و نام دانشآموز را بهمراه شمارة صفحه و شمارة سطرِ مورد بحث در کنار آن یادداشت میکند. پس از آن میپرسد چه کسی میخواهد بحث را آغاز کند. دستها بالا میرود و معلم یکی از دانشآموزان را انتخاب میکند تا در بارة پرسشها نوشته شده بر روی تخته بحث را شروع کند. در لحظة مناسب، معلم ممکن است تمرینی را در خصوص آن موضوع خاص از کتاب کمک آموزشی مطرح کند. فرض کنید که پرسش چیزی شبیه به این است: «آیا هری و بیل دوست هم هستند؟» بزودی کودکان شروع به درک این نکته خواهند کرد که مفهوم دوستی، مبهم یا دو پهلو است یا هر دو ایراد را دارد و بدین ترتیب معلم میتواند بحثی را در زمینه ماهیت «دوستی» مطرح کند. (به طور حتم، استلزامات اخلاقیِ رابطة دوستی توسط دانشآموزان مورد توجه قرار میگیرد). بدین طریق، کودکان با مفهوم دوستی آشنا و درگیر میشوند و پیشرفت کار میتواند آنها را نه تنها در فلسفه بلکه در تمامی مطالعاتی که در آنها با مفاهیمی سرو کار دارند کمک کند. این روشی است که فکر آنها را برمیانگیزد و تا زمانیکه قابلیت نقادی و خود انتقادی را در آنها پدید نیاورد، آرام نمیگیرد و این به نوبة خود آنها را به «خود-اصلاحی» سوق میدهد.
اگر معلم بطرز مناسبی آموزش دیده و آماده باشد، کودکان احساس میکنند که در زمان اجرای این برنامه در خانه هستند و معمولاً آنقدر از آن لذّت میبرند که در پایان کلاس، اتمام کلاس برایشان ناگوار جلوه میکند. این امر بدین دلیل است که این برنامه، آنها را ترغیب میکند تا خودشان برای خودشان فکر کنند و ترجیحاً اجازه ندهند که دیگران بجای آنها و برای آنها فکر کنند. همچنین کودکان دوست دارند که بتوانند افکار خود را به دیگران ابراز دارند و اگر لازم باشد از استدلال خود دفاع کنند و به یکدیگر کمک کنند تا از استلزامات و پیامدهای مفروضاتشان مطلع شوند.
پیدایش و تکمیل این برنامه
پیدایش «فلسفه برای کودکان و نوجوانان» بدون مقدمه نبوده است. این برنامه بر اساس رهنمودهای جان دیویی و مربی روسی لیو ویگوتسکی4 بوجود آمده است که بر ضرورت تعلیم تفکر و تأمل و نفی آموزشِ صرفِ «حفظ کردن» تأکید می کردند. برای کودکان کافی نیست که فقط آنچه را که به آنها گفته می شود به حافظه سپرده و سپس بیاد بیاوردند، بلکه آنها باید موضوع مورد نظر را آزموده و تجزیه تحلیل کنند. درست همان طورکه فرایند تفکر، پردازش اموری است که کودکان دربارة جهان و از طریق حواسشان یاد میگیرند، آنها نیز باید دربارة آنچه در مدرسه یاد می گیرند، بیاندیشند. حفظ کردن مطالب، یک مهارت فکری کم ارزش و سطح پایینی است؛ به کودکان باید مفهوم سازی، داوری و تمیز امور از همدیگر، استدلال و اموری از این قبیل را یاد داد.
آزمایشی کوچک اما فشرده که بواسطة این طرح به عمل آمد، نشان داد که امکان آن وجود دارد به کودکان استدلال قیاسی و اصلاح شده ای را یاد داد، بدون اینکه این کار "آموزش برای امتحان"5 باشد. این آزمایش نشان داد که با ارائة این برنامه میتوان به آنها یاد داد تا در مسائل مربوط به استدلالهای صوری، 27 هفته سن هوشی بالاتری داشته باشند. و آزمایش های بعدی نشان داد که این اختلاف سن یا ضریب هوشی پس از بیست سال نیز حفظ می شود.
رویش طلایی کوچولوها