چرا نباید به کودکم حس شرم بدهم؟

چرا نباید به کودکم حس شرم بدهم؟
کودک تا سه سالگی در حقیقت شبه انسان یا شبیه انسان است ،‌با وجودی که کودک من و شماست ،‌اما این موجود ویژگی هایی دارد که شباهت کمی به انسان بزرگ سال را می توان در او دید اما بعد از سه سالگی شما در حقیقت با کودک یا بچه ی انسانی به نوعی سروکار دارید.موجودی که در دنیای دیگری متفاوت از سه سال اول خودش زندگی می کند، هزار کلمه را می تواند امروز مورد استفاده قرار می دهد، سه هزار کلمه ی پدر و مادر و دیگرانی را که با آن ها آشنا هست را متوجه می شود.

 فعالیت فیزیکی او به حد و اندازه ای رسیده که بسیار او را پرتحرک و پرانرژی کرده و از جانب دیگر کنترل خودش را در جهت اداره ی بدن و حتی خواب خودش را دارد و بنابراین شما با موجود تازه ای روبه رو هستید که تا به حال نداشتید. اما می دانیم در این دوره دو عامل اصلی و اساسی فرزند من و شما را می سازد، یکی بازی و دیگری سوادآموزی است.

به این معنا که از سه سالگی تا هفت سالگی کودک انسانی از طریق بازی است که همه چیز را می آموزد و جهان درون و بیرون خودش را کشف و درک می کند بین پنج تا هفت سالگی است که  با خواندن و نوشتن آشنا می شود و از این به بعد به دلیل چنین توانایی به یک باره قلمروی دیگری را در مقابل خودش گشوده می کند. می دانیم که شاید بزرگ ترین اختراع جهان و بزرگ ترین اتفاقی که در طول تاریخ بشر افتاده کشف چاپ، یا اختراع چاپ بوده ،‌به طوری که هزاره ی دوم با آن جلوه ی دیگری پیدا می کند و توان انسان در زمینه های مختلف به گونه ای افزایش پیدا می کند که از هیچ راه دیگری ،‌ای بسا یک هزارم آن هم ممکن نبوده .

بنابراین کودک به دلیل بازی و سواد آموزی وارد مرحله ای می شود که به راحتی می توان گفت تفریح با آموزش همراه می شود و هرگونه آموزشی که در آن شادی و لذت و رضایت و تفریح و سرگرمی نباشد،‌احتمالا اگر هم بتواند نقشی در زندگی کودک داشته باشد،‌متأسفانه دیر یا زود کودک آن را رها می کند و به دنبال نه تنها چیزی متفاوت که برخی از اوقات عکس آن می رود.

اگر پدر و مادر در جهت فرستادن فرزندشان به مدرسه یا کودکستان یا هر محیط آموزشی اصرار بیش از حد کنند یا رفتار نامناسبی داشته باشند،‌حتی اگر موفق در فرستادن او به مدرسه بشوند ، فرزندشان را از علم و معلم و مدرسه بیزار کرده اند و بنابراین در اولین فرصت که حقی و انتخاب و اختیاری داشته باشد ، تصمیم خودش را بر علیه هرگونه آموزش خواهد گرفت و بی جهت نیست که برخی از مردم تصور می کنند که از زندانی و از طوفان بحرانی گذشته اند،‌آن زمانی که فارغ التحصیل می شوند و دیگر تمایلی یا نیازی به جهت خواندن را در خودشان نمی بینند.

به هر حال می دانیم که دوران سه تا هفت سالگی بحرانی ترین مرحله ی زندگی کودک به جهت فراهم کردن شرایط برای آینده ی او مخصوصن از نظر اجتماعی است. فرزند من و شما توان این را پیدا می کند و جرأت آن را در زندگی می یابد که بتواند کارها را شروع کند و در این کارها به نوعی از خودش مایه ای بگذارد و به همین جهت است که همراه با این دورانی که به نام آغازگری و ابتکار می شناسیم،‌سازندگی و خلاقیت نیز همراه خواهد بود.

بنابراین شما با کسی سروکار دارید که تمایل به ساختن به وجود آوردن و ایجاد دارد ،‌و در این زمینه مایل هست که همیشه از خودش جای پا یا رد پایی بگذارد. یعنی خلاقیت او سبب می شود که همیشه در هر چیزی دگرگونی هایی را به وجود بیاورد و آن را به نوعی از آن خودش و مال خودش بکند ،‌این جاست که ارتباطی عمیق بین خودش و دیگران و بین ساخت و پرداخته ی خودش پیدا می کند و در نتیجه در جهان از یک نوع یک دستی ویک نواختی هم می تواند بهره مند بشود. حال آن که اگر وارد این مرحله نشود این خطر وجود دارد که به دنبال تقصیر و گناه یا مقصر و گناه کار بگردد و معلوم است که خودش را مقصر و گناهکار می داند ولی هیچ پروایی ندارد که دیگران را هم مورد این اتهام قرار بدهد و نه تنها تقصیر و گناه خود و دیگران ، که آهسته آهسته جهانیان را هم به دنبال داشته باشد ، تا آن جا که آماده می شود در بزرگ سالی هر زمان که سخنی یا نظری و یا احتمالن عقیده و فلسفه ای در جهت نابودی انسان و نابودی جهان وجهانیان باشد،‌آن زمان که سخن از پریشانی و برهم ریختگی همه چیز است،‌آن زمان که قرار است به خاطر عیب و ایرادی در یک منطقه ی دنیا جهانی بسوزد و نابود شود،‌چنین افرادی آمادگی پیدا می کنند  که این گونه عقاید و باورها را به راحتی بپذیرند ،زیرا از درون چنین شعله ی آتشی به جهت سوختتن خود و دیگران فراهم کرده اند و چنین جهنمی را در ذهن همیشه آماده برای خود و دیگران می بینند.

بنابراین دوران سه تا هفت سالگی نه تنها به من و شما و به فرزند من و شما فرصت ارتباط اجتماعی را می دهد زمینه ای را فراهم می کند که نظام باورها و اعتقادات خودش را بسازد و همان گونه که بعدن اشاره خواهم کرد،‌جهان را به گونه ای ترسیم و مجسم کند که برمبنای آن بعدا عمل خواهد کرد. در این دوران هست که به هر حال کودک اگر وارد جنبه ی بد ومنفی درزندگی خودش بشود،‌با موضوع و مفهوم گناه و تقصیر به نوعی ارتباط برقرار می کند که هرگز از آن جدایی و نجاتی ندارد. البته می دانیم که گناه به مراتب بهتر از شرم و خجالت است ،‌زیرا در گناه فرض بر این است که من انسان خوبی هستم یا دیگران انسان های خوبی هستند ولی کار بدی می کنند. در حالی که در شرم اساس و فرض بر این است که من بدم یا دیگران بدند و برای این بدی هم کار دیگری نمی توان کرد. به بیان دیگر وقتی که صحبت از شرم است ،‌سخن از شخصیت و هویت است و حال آن که صحبت از گناه هست،‌رفتار و عمل موورد وجه است.

به هر حال گرچه این دوران و این احساس گناه بهتر از شرم و خجالت است ،‌اما معمولا کسی که این جا گرفتار احساس گناه می شود،‌در گذشته وجودش با شرم و خجالت نیز به نوعی آغشته و آمیخته شده و در نتیجه در بار گذشته بار بدتر یا بد دیگری قرار خواهد گرفت.

رویش طلایی کوچولوها

 

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید