بنابراین وقتی که درباره ی نظم صحبت می کنیم، غیرمستقیم به مجموعه ای از اجزا اشاره می کنیم که اگر در جای خودشان قرار نگرفته باشند مشکل ایجاد میکنند. اگر چشم ما به جای صورت روی دست و پای ما باشد یا اگر جای دست و پای ما عوض شود، نه تنها عجیب و غریب یا ناقص الخلقه خواهیم بود، با مسائل و مشکلات فراوانی نیز روبه رو خواهیم شد، به همین جهت است که اهممیت نظم در زندگی بیش از آن است که به نظر می رسد، وقتی که صحبت از نظم هست گفت و گو درباره ی این ست که هرچیزی، در جایگاه خودش، هر شخصی در پایگاه خودش و هر موضوعی در وقت و نوبت خودش باشد.
انسان سالم کسی است که از نظم درونی برخوردار است و همان گونه که ظاهر و چشم و گوش او، درجای خودش است، مهم ترین قسمت وجودش، مغزش را هم باید از نظم و ترتیب لازم برخوردار کند. از آنجا که مغز با تخیل، تصور و ده ها فعالیت ذهنی دیگر همراه است، این احتمال وجود دارد که به صورت پراکنده و بی نظم عمل کند، کمکی که ما به خودمان می توانیم بکنیم این است که ذهن، ضمیر یا مغزی منظم داشته باشیم و آن را در اختیار و کنترل بگیریم اگر دست و پایم را در اختیار نداشته باشم مسائل و مشکلات بسیاری پیش می اید یا اگر بدنم، قلبم را به گونه ای که باید، در اختیار نداشته باشد با مرگ و نیستی روبه رو می شوم، بنابراین چگونه ممکن است که اساسی ترین قسمت وجود من نظم و ترتیب نداشته باشد.
مقصود از این که مغزم را در اختیار بگیریم این است که من تصمیم بگیرم چه موضوعی به ذهن من بیاید، چه مدتی بماند، با او چه کنم و چگونه از ذهن من بیرون برود و مطلب دیگری بیاید. بسیاری از مردم انتخابی در این باره نمی کنند، موضوعات خودشان می آیند و می روند و با هجوم افکار روبه رو هستند. بسیاری از مردم در زندگی، مهم ترین قسمت وجود خود را در اختیار ندارند و به همین خاطر ممکن است تمام نیروهای درونی را هدر بدهند و در حالی که مایل هستند به سمت راست بروند به سمت چپ حرکت کنند یا در حالی که می خواهد قدم بردارد حرف بزند، در حالی که می خواهد حرف بزند راه می رود، این چیزی است که وقتی اختلالی پیدا می شود به صورت بیماری های مختلف بروز می کند. بنابراین وظیفه ی پدر و مادر این است که این نظم درون را برای فرزندان خودشان به وجود بیاورند. و چگونه ممکن است؟
آن زمان که ما در خانه هرچیزی را در جای خودش قرار دهیم. فرزندان ما بدانند که در زمان غذا خوردن آداب و مراسمی رعایت می شود، یا وقتی مایلند از خانه خارج بشوند باید اصولی را مراعات کنند، بدانند که اگر مهمانی می آید نوع برخورد ما مختلف و متفاوت خواهد بود و این آداب و رسوم است که به انسان امنیت و آرامش می دهد.
وقتی که شما می دانید در روز عروسیتان داماد و عروس لباس مشخصی را می پوشد و می دانید که بسیاری از فعالیت های شما از قبل براساس سنت و مراسمی که پذیرفته شده انجام می شود، کار شما را ساده می شود، حال آن که اگر ما نمی دانستیم در شب عروسی مرد و زن هرکدام باید چه بپوشند و چه کنند، هر کس به صورتی من درآوردی آن را انجام می داد و نیرویی که در این جا صرف و تلف می شد و اشکالات و اختلافاتی که به وجود می آمد باور نکردنی است. بنابراین روزی که کودک متوجه بشود هر چیزی در جایگاه و پایگاه خودش است و نوبت خودش را دارد آن احساس فوق العاده را خواهد داشت.
نظم درونی وقتی پیدا می شود که انضباط و نظم بیرونی وجود دارد. روزی که کودک خاطرش آسوده است که وقتی که به خانه آمد پدر و مادرش را خواهد دید و خاطرش آسوده است که غذایش فراهم است و رخت خواب و اتاقش در صورت امکان گرم و نرم است، در یک چنین شرایطی است که علاوه بر این که به امنیت و آرامش می رسد، نظم درونی را هم می تواند برای خودش به وجود آورد. رسیدن به این نظم درونی نیاز به تربیت، تلاش، توجه و تمرکز دارد.
مفهوم توجه و تمرکز این است که انرژی روانی براساس تصمیم و انتخاب و اختیار من به راهی می افتد که مورد نظر من است و بنابراین به صورتی پراکنده و خودبه خودی یا خارج از کنترل من حرکت نمی کند زمانی برای فردی چنین حالتی ایجاد می شود که فرد، تمام توان فیزیکی و روانی خود را برای رسیدن به هدفی بسیار مهم و با ارزش صرف می کند و آن کار را به گونه ای انجام می دهد که شایسته ی انسانی و رعایت اصول اخلاقی است . از طرف دیگر می توان با مواظبت و مراقبت های آهسته آهسته خود را در اختیار بگیریم. ما با آموزش نظم در زندگی و محیط و روابط انسانی، به فرزندانمان، زمینه ای را برایشان فراهم می کنیم که به ارامش، و راحت و آسوده بودن، دست پیدا کنند.
اگر کسی از درون و در ذهن خودش کنترل خودش را نداشته باشد، هر نوع کوششی به جهت کنترل های دیگر با یک صدم آن چه که کنترل ضمیر و ذهن به دست می دهد قابل مقایسه نخواهند بود. متأسفانه کسانی که کنترل درون خود را از دست می دهند ناچار باید به کنترل دیگران، شرایط و اشیاء بپردازند. کسی که کنترلش از دستم رفته، باید دیگران را کنترل کند و با کار فراوان به دنبال ثروت، مقام، موقعیت یا آبرو و حیثیت حرکت کند و کوشش می کند که آن نیاز اساسی اداره کردن و در اختیار داشتن خود را به نوعی کنار بگذارد و از این طریق به خود و دیگران آسیب بزند. بنابراین هر کس باید به کنترل درون خود برسد و برای این کار عزیزانش را نیز یاری کند. اما علاوه بر کنترل درونی کنترل بیرونی نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
رویش طلایی کوچولوها