برخی از پدر و مادرها شرایطی را به وجود می آورند که بچه ها از خانه گریزان می شوند و این محل را تنها جای درد و رنج و عذاب و حتی شکنجه می دانند. بنابراین اگر محیط خانه امن و آرام نباشد مشکل بزرگی ایجاد می شود.
این آرامش وقتی بوجود می آید که ترس و تنبیهی در این خانه نباشد و تردیدی در عشق و محبت و حضور پدر و مادر و توانایی و آمادگی آن ها برای کمک به وجود نیاید. اما مهم تر از همه موضوع عصبانیت است. خشم یک احساس بد است، اما این احساس بد برای همه به وجود می آید. مهم این است که به عصبانیت که یک رفتار نامناسب و تند و شدید است، منجر نشود. انسان ها همه خشمگین می شوند ولی قرار نیست عصبانی شوند. من احساس بدی را که از انتظاری که براورده نشده، حقی که به من داده نشده، نیازی که ارضا نشده، خواسته ای که تحقق پیدا نکرده و آرزویی که به آن نرسیده ام را پیدا می کنم؛ اما مهم این است که این خشم را به عصبانیت تبدیل نکنم.
از نظر علمی می دانیم که انسان خشمگین می شود اما عصبانیت را خودش ایجاد می کند. هیچ کسی عصبانی نمی شود، ما به آن عادت کرده ایم و از آن به عنوان یک راه حل مسئله استفاده می کنیم و از آن به عنوان وسیله ای برای بازی، یا سیاه بازی و حقه بازی در محیط اجتماعی یا خانه استفاده می کنیم. هیچ پدر و مادری نمی توانند عصبانی بشوند. پدر و مادر وقتی که خشمشان به جایی می رسد که فکر می کنند باید کاری کرد بهتر است از اتاق یا خانه بیرون بروند. پدر و مادر باید مسائل و مشکلاتشان را حل کنند. با مسائل و مشکلات در ارتباط با کودکان هرگز نمی شود به نتیجه ای رسید. بنابراین محیط خانه، علاوه بر نظم و انضباط، باید از آرامش برخوردار باشد، تا کودک بتواند این جا را به عنوان پناهگاه خود در زندگی بشناسد و باور داشته باشد.
پس از شناخت کف و سقف خانه نوبت چهار دیواری است. چهار دیواری این خانه آموزش است، به این معنا که آموزش مکانیزمی است که از طریق آن رفتار و عملی که مبتنی بر اصول پرورش، تعلیم و تربیت کودک و نوجوان و جوان است، تنظیم و اجرا شده است. به بیان دیگر آموزش به معنی مکانیزم انتقال چیزی است که پدر و مادر مایلند به فرزند خود بدهند و در وجود فرزندان خودشان بکارند. این چهار دیواری، در طول رشد کودک متفاوت و متغیر است، مثلا بین شش تا دوازده سالگی، چهاردیواری این خانه علم، هنر، ورزش و دوستی است.
یعنی بین 6 تا دوازده سالگی که محیط مدرسه برای او فراهم است پدر و مادر باید فرزندشان را با جهان علم و واقعیات علمی اشنا کنند، از طرف دیگر آن ها را به سوی فعالیت های هنری به ویژه موسیقی و نقاشی بکشانند و آنها را درگیر بازی هایی مانند والیبال، فوتبال و بسکتبال کنند و بالاخره به آن ها فرصت و امکان دوستی و دوست یابی را فراهم کنند. کودکان تا سه سالگی به دنبال بازی و هم بازی بوده و از شش – هفت سالگی به دنبال رفیق و دوست هستند.
بنابراین خانه ی پرورش ،تعلیم و تربیت کودک با کف و سقف و چهاردیواری آن در هر دوره مشخص است، و تنها راه سلامت روانی و خوشبختی و موفقیت فراهم بودن چنین خانه ای گرم و آرامش بخش برای بچه هاست. در گفت و گوهای هفته های بعد به پانزده تغییری که در جهان پرورش و تعلیم و تربیت اتفاق افتاده اشاره خواهم کرد و به پنجاه موردی که پدر و مادر باید آن را در محیط خانه در و ارتباط با فرزندانشان بفهمند و بپذیرند تا بتواند گفت و گویی را که درباره ی فلسفه و هدف های پرورش،تعلیم و تربیت داشتیم به نوعی به پایان برسد.
رویش طلایی کوچولوها