چطور فرزندان خوشبخت،سالم و موفقی پرورش دهیم؟(قسمت دوم)

مورد چهارم ، دگرگونی است که در فرماندهی و مشورت بوجود آمده که به موضوع های گذشته مرتبط است. مسئله فرماندهی در دو جا اجباری است، یکی در جنگ که فرمان فرمانده باید اطاعت شود و دوم در کارهای مهم مثل وقتی که یک جراح در اتاق عمل انتظار فرمان برداری از بقیه دارد تا بتواند کار خود را انجام دهد. گفت و گو، سازش، اهمیت ندارد، اتفاقی نیفتاده، مهم نیست و... می تواند مرگ بیمار را موجب شود، بنابراین می شود فهمید که در جنگ و مسائل بسیار حساس، فرماندهی و فرمانبرداری اهمیت دارد، اما در زندگی و در شرایط عادی و معمولی بدون تردید چنین نخواهد بود.

 

به نظر می رسد که شاید این تعبیر بسیار خوب و درستی باشد که حقیقت بر زمین افتاد، و به تعداد آدم ها شکست و قطعه قطعه شد و هر کسی یکی از آن قطعه ها را برداشت که بر روی آن نوشته شده بود حقیقت. واقعیت این هست که حقیقت فقط وقتی به دست می اید که همه این قطعه ها را بیاورند و کنار هم بگذارند و با حقیقتی بسیار برجسته و برتر و والاتر آشنا شوند.

به همین جهت است که در دنیای امروز به جای فرمان دادن مشورت نشسته است، زیرا هیچ کس، حتی در یک مورد، همه چیز را راجع به آن نمی داند. وقتی که گفت و گو آغاز می شود، هر کسی از زوایای پراکنده ی مغزش خبر و اطلاعاتی را می آورد که اگر به تنهایی نشسته بود یا به کسی فرمان می داد، ‌حتی یک دهم آن را هم نمی آموخت. خاصیت روح جمعی یا ارتباطات اجتماعی انسان در این است که قسمت هایی از مغز را تحریک می کند و خبرهایی را از این سلول ها می فرستد که در حالت عادی اتفاق نمی افتد، ‌بنابراین همیشه نظر جمع از مجموع نظرهای افراد بهتر و دقیق تر است.

این برآیند به هیچ وجه یک برآیند ریاضی نیست و به همین جهت است که در دنیای امروز با مشورت، نه تنها ما از حضور و وجود دیگران با خبر می شویم و دست به یاری و همکاری می زنیم ، بلکه این فرصت را پیدا می کنیم که بهترین را در شرایط موجود از همه ی ذهن ها، مغزها، حالات و عواطف انسانی بگیریم.

در محیط خانه هر موضوعی باید به مشورت گذاشته شود، الته نه در مورد مسائل و مشکلاتی که بچه ها را نگران می کند، بهتر است از بیماری، فقر و مسائل و مشکلات جدی به ویژه تا هشت سالگی تا دوازده سالگی سخنی به میان نیاید، اما درباره ی تصمیمات خانوادگی باید مشورت باید صورت بگیرد. وقتی بچه ها مورد مشورت قرار می گیرند، خودشان را مهم می دانند، احساس می کنند که در این تصمیم گیری دخالتی داشته اند، با تمام وجودشان به دنبال اجرایش هستند، از طرفی این گفت و شنود به پدر و مادر فرصت می دهد که فرزندان را بشناسند، از پاسخ های آن ها را در موارد مختلف باخبر شوید، کمک می کند که بدانید تا چه اندازه آماده اند و موضوع را می فهمند. زمانی که در محیط خانه مشورت پیرامون موضوعی را آغاز می کنیم، بچه ها احساس می کنند که به این مجموعه و سیستم تعلق دارند اگر چنین شرایطی در خانه باشد، پدر و مادر می توانند از عمق وجود و زوایای تاریک فرزندانشان که حتی خود آن ها با خبر نیستند با خبر شوند و همه ی مسائل و مشکلات را حتی قبل از نشان دادن خودشان کشف و درک کنند و راه هایی برای آن پیدا کنند. ولی مهم تر این است که احساس می کنند که همه با هم به صورت یک واحد عمل می کنند چنین تجربه ای در کودکی است که امکان این تجربه را در محیط اجتماعی و بزرگ تر فراهم می کند. آن چه را که به عنوان مفهوم دموکراسی می شناسیم، این است که، آن جا که نیاز به گرفتن تصمیم است نظر اکثریت اعمال خواهد شد، در حالی که همیشه حقوق و سهم اقلیت رعایت می شود، در یک چنین شرایط دموکراتیکی ست که می توانیم به ثبات برسیم. حتی اگر اشتباه جمعی و رخ بدهد، علاوه بر این که تجربه ی بزرگی برای همه کسب می شود، همه را با خودش دگرگون می کند، در حالی که اگر هر کس فقط خودش متوجه اشتباهش بشود، با پنهان کاری و دروغ یا فریب ممکن است راه های دیگری برای حل مسائل و مشکلاتش پیدا کند، ‌به همین جهت است که در دنیای امروز، زمانی که مطالب به شور گذاشته می شود و در خانه گفت و گو درباره ی همه چیز آزاد است و پرسش در هر مورد نه تنها پذیرفته که پسندیده است، افراد احساس می کنند که توان این را دارند که جزئی از اجزای این خانواده باشند، و این رابطه حتی بعد از ازدواجشان عمیق و صمیمانه و واقعی و حقیقی باقی خواهند ماند. در حالی که فرماندهی با خودش خشم، قهر، غم، پنهان کاری، دروغ، فریب، تظاهر و تعارف می آورد، افراد از درون می سوزند و مانند شمع آب می شوند، ‌اما ظاهرا کوشش می کنند شعله را تا آن جا که ممکن است نگه دارند در حالی که در مقابل بادهای تند دنیای امروز چنین شعله های شمعی دوامی نخواهد داشت.

 

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید