تربیت کودک از نگاه قران
امام صادق(ع) دوران کودکی را دوران سفاهت می شمارد که با تربیتهای مربیان به وسیله ابزارهای گوناگون از جمله تغذیه و آموزش و پرورش، این سفاهت به بلوغ و رشد فکری و اقتصادی و جسمی و جنسی تبدیل میشود. (نگاه کنید: تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 442، حدیث 50)
خداوند در آیه 58 سوره نور پدر و مادر را موظف به تربیت فرزندان با تعلیم آداب میداند و از والدین میخواهد تا همه تلاش خویش را به این مبذول دارند که کودکان حتی مسائل ریز زندگی چون آداب ورود به محل استراحت والدین را بشناسند و اجازه ندهند تا کودکان در خانه خودسرانه عمل کنند و به هر کجا و هر زمانی که میخواهند وارد شوند.
آموزش کودکان به آداب زندگی در محیط خانوادگی این فرصت را به کودکان میدهد تا در جامعه بتوانند به مراعات حقوق دیگران بپردازند و توانایی تحمل ایشان بالا برود. کودکان اگر در خانه نتوانند حقوق دیگران از جمله والدین را رعایت کنند، بی گمان در بیرون خانه از چنین ظرفیت و تحملی برای مراعات حقوق دیگران برخوردار نخواهند بود.
لازم است پدر و مادر در تربیت کودک مراعات احسان را داشته باشند و با فروتنی و محبت و مودت، آموزشهای کودکان را به عهده گیرند. این بدان معناست که هرگونه خشونت در آموزش و پرورش کودکان میتواند حتی تأثیرات سوء به جا گذارد. مراعات محبت از سوی والدین به معنای لوس کردن آنان نیست، بلکه به معنای آن است که با مهر و محبت میبایست آموزش و پرورش کودکان انجام گیرد. (اسراء، آیات 23 و 24)
البته در این میان مادر نقش بسزایی در تربیت کودک دارد، لذا خداوند در آیه 4 سوره طه و نیز آیات 10 تا 13 سوره قصص از مسئله کفالت مادر برای تربیت نیک کودک سخن به میان میآورد. هر کسی میکوشد تا بهترین کس را برای کفالت و سرپرستی کودک داشته باشد، در این میان مادر بهترین گزینه در این باره است.
تربیت کودک در سنت و سیره اهل بیت(ع)
از نظر اسلام، هر کسی موظف است که تربیت را از خانه و خانواده خویش شروع کند. خداوند به مۆمنان چنین هشدار میدهد: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن مردم و سنگهاست حفظ کنید. (تحریم، آیه6)
در روایت است که مۆمنان میبایست به این چهار وظیفه اصلی در خانواده خود توجه داشته باشند: 1- بدعائهم الی طاعه الله؛ دعوت به اطاعت خداوند؛ 2- و تعلیمهم الفرائض؛ آموزش واجبات؛ 3- و نهیهم عن القبائح؛ نهی از محرمات و زشتیها؛ 4- و حثهم علی افعال الخیر؛ و تشویق به کارهای خیر و نیک. (بحارالانوار، ج 17، ص 68)
بسیار دیده میشد که پیامبر اسلام(ص) حسن(ع) و حسین(ع) را در آغوش میگرفت و میبوسید. روزی آن دو را در بغل گرفت و بوسید. شخصی که حضور داشت، وقتی علاقه پیامبر و رفتار وی را با اطفال دید به فکر فرو رفت و پیش خود گفت: آیا تا به حال در اشتباه بودهام؟ آیا روش اسلام در تربیت فرزند این است؟ اگر این طور است پس من در این مسئله بسیار کوتاهی کردهام.
به پیامبر نزدیک شد و درحالی که خجالت میکشید سخن بگوید، عرض کرد: یا رسول الله من دارای ده فرزند کوچک و بزرگ هستم، اما تاکنون هیچ یک از آنها را نبوسیدهام.
پیامبر از گفته او به قدری ناراحت شد که رنگ چهره مبارکشان تغییر کرد. ایشان به او فرمود: خداوند مهر و محبت را از قلب تو بیرون کرده است. آن کس که به کودکان رحم نمیکند و به بزرگترها احترام نمیگذارد، از ما نیست.
در زمان پیغمبر اکرم(ص)، طفلی، بسیار خرمای تازه میخورد. هر چه او را نصیحت میکردند که زیاد خوردن خرما ضرر دارد، فایده نداشت.
مادرش تصمیم گرفت او را به نزد پیغمبر(ص) بیاورد تا او را نصیحت کند. وقتی او را به حضور پیغمبر آورد، از پیغمبر خواست تا به طفل بفرماید که خرما نخورد، اما آن حضرت فرمود: امروز بروید و او را فردا دوباره بیاورید. روز دیگر زن به همراه فرزندش خدمت پیغمبر(ص) حاضر شد. حضرت به کودک فرمود که خرما نخورد.
در این هنگام زن که نتوانست کنجکاوی و تعجب خود را مخفی کند، از ایشان سۆال کرد: یا رسول الله! چرا دیروز به او نفرمودید خرما نخورد؟ حضرت فرمود: دیروز وقتی این کودک را حاضر کردید، خودم خرما خورده بودم و اگر او را نصیحت میکردم، تأثیری نداشت.
در ضربالمثل فارسی بر اساس این روایت آمده است: رطب خورده منع رطب کی (چون) کند؟
امام صادق(ع) فرمود: به راستی هنگامی که عالم به علم خود عمل نکرد، موعظه او در دلهای مردم اثر نمیکند، همان طور که باران از روی سنگ صاف میلغزد و در آن نفوذ نمیکند.
مردی به هنگام تبریک تولد فرزند یکی از دوستانش، به او گفت: تولد این نوزاد که سوار بر مرکب مراد خواهد بود، بر تو مبارک باد.
حضرت امیر(ع) که حضور داشت به او فرمود: به هنگام تبریک و شادباش نوزاد چنین بگو: خدای بخشنده را شکرگزار باش و این بخشش او، بر تو مبارک باد. امید که فرزندت به کمال توانایی برسد و از نیکوکاریاش بهرهمند شوی.
امام صادق علیه السلام فرمودهاند: «ان الله لیرحم العبد لشده حبه لولده»؛ همانا پروردگار بندهاش را به دلیل زیادی مهرورزی نسبت به کودک خود میبخشاید. (وسائل الشیعه ، ج 12، ص 384.)
همچنین از رسول خدا(ص) روایت شده است: «من قبل ولده کتب الله له حسنه و من فرحه فرحه الله یوم القیامه »؛ هر کس فرزند خود را ببوسد خدا بر او پاداشی مینویسد و هر کس فرزندش را خوشحال کند خدا او را در روز رستاخیز شاد میگرداند. (همان، ج 21، ص 574.)
و در جای دیگری فرمودهاند: «احبوا الصبیان و ارحموهم»؛ کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنان مهربان باشید. (همان، ج21، ص384).
همچنین روایت شده است که روزی مردی خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! من هرگز کودکانم را نبوسیدهام. پیامبر اکرم فرمود: کسی که رحم نکند(مورد) رحم (واقع) نمیشود. (همان، ج15، ص302)
رسول خدا(ص) در مورد تربیت از سنین کودکی فرمودهاند: هرکس فرزندش را از کودکی تربیت کند تا او بتواند بگوید لاالهالاالله، خداوندا ز او حساب نخواهد کشید.
مهرورزی افراطی، ممنوع
با این که در اسلام درباره اظهار علاقه نسبت به کودکان سفارش شده اما این مهرورزی و علاقه نباید مصالح واقعی را تحتالشعاع قرار بدهد، بلکه میباید با اظهار محبت مهار شده، با کودکان رفتار کرد. زیرا در برخی از موارد، اظهار محبت بی حساب، باعث فدا شدن مصالح بزرگتری میشود و یا موجب سوءاستفاده کودک و در اصطلاح عامیانه «لوس» شدن او میگردد. باید توجه داشت نوازشهای بدون حد و حصر و توجیه نشده و خارج از حد اعتدال، اثرات سوئی را بر روان کودک برجای میگذارد؛ پر توقعی، زودرنجی، ضعف در برابر مشکلات، ناامیدی، عقده حقارت، سرخوردگی از اجتماع و بسیاری فشارهای روانی دیگر، زاییده ارتباطات مهرآمیز افراطی با کودک است. امام باقر(ع) در این راستا میفرماید: «شر الاباء من دعاه البر الی الافراط و شر الابناء من دعاه التقصیر الی العقوق»؛ بدترین پدران کسی است که [در نیکی از حد اعتدال خارج شود و] به زیادهروی بگراید و بدترین فرزندان فرزندی است که در اثر کوتاهی، به عاق والدین دچار شود. (تاریخ یعقوبی، ج2، ص684).
روزی جمعی از دوستان امام باقر(ع) به منزل ایشان آمدند. یکی از فرزندان خردسال حضرت دچار تب شدید و بیماری سختی بود. امام نیز از این موضوع سخت ناراحت بودند به گونهای که آرامش نداشتند و آثار اندوه در چهره ایشان دیده میشد. مهمانان با مشاهده سیمای اندوهگین امام، بر حال ایشان نگران شده و با خود گفتند اگر این فرزند از دنیا برود حتماً از اندوه و پریشانی برای امام اتفاقی میافتد. در همین اثنا، صدای گریه زنان از اتاق مجاور شنیده شد و همگی دانستیم که برای کودک اتفاقی افتاده.اندکی بعد باخبر شدیم که فرزند خردسال امام از دنیا رفته است. امام به اتاق مجاور رفت و پس از ساعتی بازگشت اما برخلاف انتظار حاضرین، دیگر در چهره ایشان اثری از پریشانی دیده نشد، به امام عرض کردند: وقتی که ما نزد شما آمدیم به گونهای پریشان بودید که ما نگران حال شما شدیم [اما اینک اثری از ناراحتی در شما نمیبینیم!] امام فرمودند: ما نیز [مثل شما] دوست داریم که عزیزانمان تندرست و به دور از آسیب باشند ولی زمانی که امر الهی سر رسید و تقدیر خدا محقق گردید [گردن نهادن در برابر] امر خدا برایمان عزیزتر است. (بحارالانوار، ج11، ص68؛ عیون الاخبار، ج3، ص46).
به بیان دیگر، درست است که محبت به فرزند جایگاه ویژهای دارد اما نباید همه چیز را فدای آن نمود و از وظیفه اصلی غافل شد.
امام صادق(ع) میفرمایند: هنگامی که کودک به سه سالگی رسید لاالهالاالله را به او بیاموزید و او را رها کنید (همین مقدار کافی است). وقتی هفت ماه دیگر گذشت محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله) را به او آموزش دهید و سپس او را رها کنید تا چهار ساله شود. آن گاه صلوات فرستادن را به او بیاموزید. در پنج سالگی به او سمت راست و چپ را آموزش دهید و قبله را نشان او داده و بگویید سجده کند. آن گاه او را تا شش سالگی واگذارید. فقط پیش روی او نماز بخوانید و رکوع و سجود را یادش دهید تا هفت سالش هم تمام شود. وقتی هفت سالگی را پشت سر گذاشت، وضو گرفتن را به او تعلیم دهید و به او بگویید نماز بخواند، تا هنگامی که نه ساله شد وضو و نماز را به نیکی آموخته باشد.هنگامی که آن دو را به خوبی یاد گرفت خدا پدر و مادر او را به خاطر این آموزششان خواهد آمرزید. (وسائل الشیعه، ج15، ص391).
امام صادق(ع) به جمیل بن درّاج فرمودند: «بادروا احداثکم بالحدیث قبل ان تسبقکم الیهم المرجئه »؛ فرزندانتان را با کلام [ما] آشنا کنید پیش از آن که مرجئه (و دیگر فرقههای منحرف عقیدتی) بر شما سبقت بگیرند [و آنان را منحرف سازند.] (فروغ کافی، ج2، ص49).
و نیز میفرماید: «علموا صبیانکم من علمنا ما ینفعهم الله به لاتغلب علیهم المرجئه برایها»؛ کودکانتان را به دانش ما آموزش دهید که برای آنان سودمند است تا مرجئه [و منحرفین] با دیدگاههای خود آنان را گرفتار دام خود نسازند. (الخصال، ج2، ص751).
مباحث تربیتی کودک بسیار زیاد است اما از آن جایی که بیرون از حوصله یک مقاله کوتاه است، به همین مقدار بسنده میشود.