در اواخر سالهای ۱۹۶۰، زمانی که متیو لیپمن در دانشگاه کلمبیا واقع در نیویورک در رشته فلسفه مشغول تدریس بود متوجه شد که دانشجویانش فاقد قدرت استدلال و قدرت تمیز و داوری هستند و همچنین متوجه شد که برای اینکه قدرت تفکر این دانشجویان به طور چشمگیری تقویت شود، دیگر بسیار دیر شده بود.
او به این فکر افتاد که این کار میبایست در دوران کودکی انجام میگرفت. باید وقتی کودکان و نوجوانان در سن یازده یا دوازدهسالگی بودند، یکسری دورههای درسی در خصوص تفکر انتقادی یا حل مساله می گذاردند؛ اما برای تهیه موضوعی قابلفهم و مورد پسند کودکان و نوجوانان، بایستی متون درسی به صورت داستان نوشته میشد، داستانی درباره منطق اکتشافی کودکان؛ اما این کار نیز باید با دقت و ظرافت بسیار انجام میگرفت. این داستانها باید راجع به فلسفه مورد اکتشاف کودکان میبود.
از این رو لیپمن کتاب کشف هری استوتلمیر یک را نوشت. در سال ۱۹۷۰ این کتاب به آزمایش گذاشته شد و به نظر میرسید به خوبی کارگر افتاده است.
در پی آن برای معلمان یک کتاب راهنما که شامل صدها تمرین فلسفی بود، نوشته شد. آن کتاب هم به خوبی نتیجهبخش بود. پس از چند سال، کتاب لیزا که منحصراً مربوط به اخلاقیات بود و کتاب تکلمه کتاب هری بود و به کودکانی اختصاص داشت که اندکی بزرگتر بودند نوشته شد.
کتابهای بیشتر و بیشتری نوشته شد که هر کدام ویژه سطوح سنی خاصی بود. این کتابها به همراه کتابهای راهنمای کمک آموزیشان بودند. همچنین مجموعه متنوعی از کتابهای نظری تألیف و منتشر شد.
استخوانبندی برنامه «فلسفه برای کودکان و نوجوانان» به تدریج در دانشگاه مونتکلیر شکل گرفت و یا علاوه بر فراهم آوردن کتابهای درسی متحدالشکل (داستانهای فلسفی برای کودکان)، طرح آموزشی واحدی پیدا کرد که در آن دانشآموزان سطوح مختلف با قرائت بخشی از داستان با صدای بلند، کلاس را آغاز میکنند.
به این نحو که بچههای یک کلاس، به همراه معلمشان حلقهوار دور هم مینشینند و رودرروی هم با یکدیگر به مباحثه میپردازند (که این حلقه همان حلقه کندو کاو است).
شاگردان، قسمت تعیین شده کتاب را با صدای بلند میخوانند، البته نه بیشتر از یک پاراگراف در هر بار (توزیع یکسان وقت هم در میان کودکان نباید فراموش شود که پیامدها و استلزامات دموکراتیکی به همراه دارد).
وقتی قرائت یک پاراگراف تمام شد، معلم با این پرسشها شروع میکند:
آیا در این متن چیز مبهمی برای شما وجود دارد؟
آیا میتوانید احساس خودتان را در قالب یک پرسش بیان کنید؟
سپس معلم پرسش هر دانشآموز را بر روی تختهسیاه مینویسد و نام دانشآموز را به همراه شماره صفحه و شماره سطرِ مورد بحث در کنار آن یادداشت میکند. پس از آن میپرسد چه کسی میخواهد بحث را آغاز کند.
دستها بالا میرود و معلم یکی از دانشآموزان را انتخاب میکند تا درباره پرسشهای نوشتهشده بر روی تخته بحث را شروع کند.
در لحظه مناسب، معلم ممکن است تمرینی را در خصوص آن موضوع خاص از کتاب کمک آموزشی مطرح کند.
فرض کنید که پرسش چیزی شبیه به این است: «آیا هری و بیل دوست هم هستند؟» بزودی کودکان شروع به درک این نکته خواهند کرد که مفهوم دوستی، مبهم یا دو پهلو است یا هر دو ایراد را دارد و بدین ترتیب معلم میتواند بحثی را در زمینه ماهیت «دوستی» مطرح کند. (به طور حتم، استلزامات اخلاقیِ رابطه دوستی توسط دانشآموزان مورد توجه قرار میگیرد).
بدین طریق، کودکان با مفهوم دوستی آشنا و درگیر میشوند و پیشرفت کار میتواند آنها را نه تنها در فلسفه بلکه در تمامی مطالعاتی که در آنها با مفاهیمی سروکار دارند کمک کند.
این روشی است که فکر آنها را برمیانگیزد و تا زمانی که قابلیت نقادی و خود انتقادی را در آنها پدید نیاورد، آرام نمیگیرد و این به نوبه خود آنها را به «خود-اصلاحی» سوق میدهد.
اگر معلم به طرز مناسبی آموزشدیده و آماده باشد، کودکان احساس میکنند که در زمان اجرای این برنامه در خانه هستند و معمولاً آنقدر از آن لذّت میبرند که در پایان کلاس، اتمام کلاس برایشان ناگوار جلوه میکند. این امر بدین دلیل است که این برنامه، آنها را ترغیب میکند تا خودشان برای خودشان فکر. همچنین کودکان دوست دارند که بتوانند افکار خود را به دیگران ابراز دارند و اگر لازم باشد از استدلال خود دفاع کنند و به یکدیگر کمک کنند تا از استلزامات و پیامدهای مفروضاتشان مطلع شوند.
پیدایش و تکمیل این برنامه
این برنامه بر اساس رهنمودهای جان دیویی و مربی روسی لیو ویگوتسکی به وجود آمده است که بر ضرورت تعلیم تفکر و تأمل و نفی آموزشِ صرفِ «حفظ کردن» تأکید میکردند.
برای کودکان کافی نیست که فقط آنچه را که به آنها گفته میشود به حافظه سپرده و سپس به یاد بیاوردند، بلکه آنها باید موضوع مورد نظر را آزموده و تجزیه تحلیل کنند.
درست همان طور که فرایند تفکر، پردازش اموری است که کودکان درباره جهان و از طریق حواسشان یاد میگیرند، آنها نیز باید درباره آنچه در مدرسه یاد میگیرند، بیندیشند.
حفظ کردن مطالب، یک مهارت فکری کم ارزش و سطح پایینی است؛ به کودکان باید مفهومسازی، داوری و تمیز امور از همدیگر، استدلال و اموری از این قبیل را یاد داد.
آزمایشی کوچک اما فشرده که به واسطه این طرح به عمل آمد، نشان داد که امکان آن وجود دارد به کودکان استدلال قیاسی و اصلاحشدهای را یاد داد، بدون اینکه این کار «آموزش» برای امتحان باشد.
این آزمایش نشان داد که با ارائه این برنامه میتوان به آنها یاد داد تا در مسائل مربوط به استدلالهای صوری، ۲۷ هفته سن هوشی بالاتری داشته باشند؛ و آزمایشهای بعدی نشان داد که این اختلاف سن یا ضریب هوشی پس از بیست سال نیز حفظ میشود.