در بخش پیشین به آگاهیتان رساندم که شخصیت ما ترکیبی از فطرت ، ارث، محیط و آموزش و بالاخره فعالیت های ذهنی ماست .
مورد آغازین بدون تردید فطرت است، موضوع فطرت به این معناست که باور داشته باشیم انسان حامل و حاوی چیزی است غیر مادی و غیرمرتبط به این جهان یا انرژی. اگر به اصالت و امتیاز انسان باور داشته باشیم و اگر نظر ما این است که انسان مانند بقیه ی موجودات نیست بلکه در خود متوجه خود حقیقت و کیفیت و حالتی ست که در هیچ جای دیگر پیدا نمی شود ، در آن صورت می توانیم بگوییم که انسان در نوع خودش متفاوت از موجودات است و این تفاوت به نوعی چون در انسان ها مختلف است پایه و اساس شخصیت است یعنی همان چیزی که به عنوان اگزیستنس ،یا ضمیر انسانی آن را می شناسیم . ذات حقیقت ، جوهر ، اصل ،ماهیت یا هر چه که نامش را بگذارید. معلوم است که این فطرت بد نیست، فقط خوب و بهتر خواهد بود ، برخی این صفت را دارند و برخی صفاتی را که من دارم بهترش را دارند و بنابراین عامل اصلی شخصیت انسانی فطرت است.
این بحث بیش تر بحث فلسفی است تا بحث علمی. اگر کسی نگاه مادی به جهان دارد و انسان را یک موجود مادی می داند، در چنین صورتی ما بحثی درباره ی فطرت نخواهیم داشت همینطور که در بیش تر کتب علمی سخنی از فطرت نیست.
میخواهم این مطلب را در چارچوب مثالی به آگاهیتان برسانم. تصور کنید که زمینی در اختیار شما گذاشته شده و مقداری آجر، گچ، سیمان، شیشه و در و پنجره هم آن جا ریخته و به شما این فرصت را می دهند که خانه ای برای خودتان بسازید، در عین حال پدر و مادر و خواهر و برادرهای شما هم به جهت همکاری با شما و یا فعالیت های دیگر آن جا هستند . واضح است که اگر این زمین را ، زمینی مسطح و آماده ببینید ، زمینی که اشکالاتی در درون و یا در پستی و بلندی هایش ندارد، احتمالا راحت تر خواهید بود ولی شاید تمام هنر شما آن زمان خودش را نشان بدهد که در یک زمین ناهموار، از پستی و بلندی ها هم، با توانایی و هنر خودتان به جهت زیبایی بهره بگیرید.
بنابراین ما با یک مقدار ابزار و وسایل به این دنیا می آییم و جالب این است که برخی از ما به علت سابقه ی خانوادگی حتی قسمت هایی پیش ساخته داریم یعنی شما ممکن است سراغ این زمین بروید و ببینید که قسمت لوله کشی آن و شبکه ی برق آن احتمالا انجام شده و شاید حد و حدودی و حریمی را برای شما مشخص کردند. در بعضی خانواده ها و در موقعیت هایی عامل ارث و یا عامل فطرت به بهترین صورت ممکن خودش عمل می کند.
گاه ممکن است من کسی باشم که وقتی به آن جا می روم صرف نظر از ناهمواری زمین ببینم آن چیزی که ساخته شده نه خوب است نه مناسب و نه آن چیزی است که درست می دانم و دوست می دارم.
بنابراین ما درگیر ساختن می شویم، این ساختن در ابتدا با کمک و دخالت همه جانبه ی پدر و مادر و عزیزان ماست ولی آهسته آهسته آن ها وقتی را جدا و دور از ما می گذرانند و به ما فرصت می دهند که عزیزان و دوستان و هم کلاسی هایی را به آن جا بیاوریم و از آن ها کمک بگیریم ولی آهسته آهسته به جایی میرسیم که در برخی از مواقع زندگی تنها کسی هستیم که در ساختمان مانده ایم و هم چنان به رنگ آمیزی، یا انداختن شیشه و پنجره ی آن مشغولیم. در حقیقت شخصیت انسانی این گونه شکل و فرم می گیرد.
امیدوارم این توضیح دقیقا نشان دهد که از یک طرف چگونه عامل فطرت اثر می گذارد و فرصت و امکانات متفاوت را در اختیار ما قرار می دهد و عامل محیط و آموزش چه می کند. به هر حال نقش اساسی که مطرح هست ما هستیم، یا در این مورد کودکان و نوجوانان و جوانان هستند و به همین دلیل است که هرچه زودتر به آن ها فرصت و امکان این را بدهیم که تصمیم بهتری بگیرند ، تشخیص دقیق تری داشته باشند و فعالیت لازم را انجام دهند ، به آنها کمک کرده ایم که بتوانند خانه ی وجود خودشان را بهتر بسازند.
شاید بشود گفت که کار روی بچه ها در سه حیطه دنبال می شود: پروش- تعلیم و تربیت.
پرورش یعنی مواظبت و مراقبت از زندگی در حال رشد، به دلیل اهمیتش تکرار می کنم که کار پرورشی ، مواظبت و مراقبت از زندگی است که در حال رشد است، نه دخالت ،نه تجاوز، نه ویرانگری نه اضافه کردن و نساختن و باز اگر بخواهم آن را با مثالی توضیح دهیم ، باغبانی را تصور کنید که دانه ی گلی را در گلخانه ای می کارد و این دانه ی گل را مواظبت و مراقبت می کند، خاک مناسب را انتخاب کرده، آب ، نور و هوا را باید تنظیم کند به این امید که بتواند از این دانه بهترین، زیبا ترین و خوش بو ترین گل را ارائه بدهد . معلوم است که کار باغبان در این زمینه پرورش است و به هیچ وجه در این پرورش با دخالت خودش آن دانه را از هم نمی پاشد، هر روز سراغ دانه نمی رود، دانه را از زیر خاک بیرون نمی آورد، اگر ریشه ی کوچکی زده است برای این که احتمالا ریشه های دیگر بهتر در آمده اند یا برای این که دانه های همسایه یا ریشه های همسایه بهتر است آن را نمی کشد اگر ببیند ریشه های همسایه رنگ بهتری دارد، رنگ نمی آورد و آن ریشه را رنگ کند؛
عامل پرورش در بسیاری از موارد یعنی هیچ کاری نکردن. شما روزی درگیر پرورش فرزندانتان هستید که شاید هیچ کاری نکنید و بگذارید که عامل رشد کار خودش را بکند و طبیعت نقش خودش را ایفا کند. درست است که شما دانه را انتخاب کرده اید، شما زمین را یا خاک را فراهم کردید ، آب ، هوا ،نور ، گرما را به اندازه می دهید ، آن را محافظت کردید که از دل خاک به وسیله ی موجودی بیرون نیاید ، کمک کردید علف هرزی که ممکن است انرژی یا مواد لازم را بگیرد، به آن آسیب نزند، سایه ی درختی را کنار گذاشتید که مانع رسیدن نور نشود، اما در تمام این موارد کار شما کار پرورش است و تعجب نکنید که در بیش تر موارد یعنی هیچ کاری نکردن، به همین جهت است که بر خلاف تصور بسیاری از پدران و مادران ، پرورش کودکان یعنی مواظبت و مراقبت ،نه دخالت ،نه برهم ریختن. می دانیم که در بسیاری از موارد طبیعت و بدن انسان به بهترین صورت ممکن خودش کار می کند ،هر وقت که سعی کردید کار بهتری کنید به نوعی آسیب زدید. به بیان دیگر مسئله ی بسیار مهم این است که پدر و مادر یاد می گیرند که فقط می توانند ناظر و شاهد رشد فرزندشان باشند،همان گونه که دهقان هر روز صبح سراغ دانه یا گیاه و بوته ای می رود که کاشته تا ببیند که به کجا رسیده و از آن چه که می بیند دلشاد بشود تا این که مدام از یک طرف در آن دانه و گیاه دخالت کند و از جانب دیگر در دل خودش با حسرت و افسوس و نگرانی و اضطراب زندگی کند،. بنابراین پرورش بیش از هشتاد درصد کاری است که پدر و مادر می توانند انجام دهند. بعدا خواهیم دید که کودک انسانی جز در موارد استثنائی هیچ نیازی به دخالت اطرافیان برای خوردن غذا ندارد، کودک انسانی را اگر رها کنیم و غذای خوب و مناسب را در اختیارش بگذاریم و فقط هر دو یا سه ساعت یک بار به او فرصت می دهیم که غذای مورد علاقه ی خودش را ،به اندازه ای که می خواهد ،حتی به نوعی که خودش می خواهد بخورد من و شما به او کمک کردیم که به نوع سالم خودش تبدیل شود و از تعادل لازم برخوردار شود و آماده شود که در زمینه های دیگر به تکامل دسترسی پیدا کند. یعنی اگر شما دکترای تغذیه داشته باشید، جز در جهت انتخاب کلیات ،غذای خوب و مناسب نقش دیگری نمی توانید داشته باشید. جهاز هاضمه ی انسان تقریبن شبیه همه ی حیوانات است . هیچ حیوانی برای خوردن غذا احتیاج به هیچ آموزشی ندارد، حیوانات به اندازه غذا می خورند، از تعادل لازم برخوردارند، سلامت ترند ، با وجودی که آمادگی برای بیماری ها را دارند کم تر بیمار می شوند و حال آن که کودک انسانی به دلیل دخالت والدین می تواند آسیب ببیند و این دخالت را در اثر مهربانی و نگرانی ایجاد می کنیم. بنابراین سخن از این است که ما باید اصولی را بدانیم و واقف باشیم که مسیر رشد و تکامل کودک ما در زمینه های مختلف چگونه است ، فقط باید بدانیم که در چه زمانی باید او را در معرض چگونه رابطه ای و شرایط و موقعیتی قرار دهیم. باید دقیقا بدانیم که در هر دوره زمانی فرزند ما چه قابلیت ها ، آمادگی ها و توانایی هایی دارد و آهسته آهسته او را با دنیای تازه ای که برای او فوق العاده هیجان انگیز و جالب هست آشنا کنیم تا این که در منزل بنشینیم و ببینیم پسر و دختر همسایه چه کرده، یا دوست ما چگونه عمل می کند و دست به کاری بزنیم که از نظر ما به خاطر این که دیگران کرده اند درست می نماید.
به هر حال به نظر می رسد که کودک در زمینه های مختلف پرورش باید راه خودش را ادامه بدهد و تعقیب کند ، از نظر فیزیکی و مادی، از نظر جنسی ، احساسی و عاطفی ، از نظر ادراکی و شناخت و آن چه که مربوط به عقل و هوش انسانی هست و از نظر امور اخلاقی و از نظر شخصیتی و بالاخره روابط انسانی.
وقتی که پدر و مادر به فرزند خود کمک می کنند تا در این زمینه ها به کمال رشد خودش برسد به او این فرصت و امکان را می دهند تا بتواند در زندگی موجود پرورش یافته ای باشد و درست مانند باغبان که حالا گل را به ثمر و رسانده و می تواند او را از گلخانه بیرون بیاورد و این آمادگی و ظرفیت را دارد که در خاک غریبه ، حتی کاملا مختلف و متفاوت بگذارد و حتی در مقابل گردباد ها و طوفان ها بتواند از خودش مقاومت نشان بدهد و زندگی خودش را ادامه بدهد بنابراین کار پروش کار اصلی پدر و مادراست.
همان گونه که ما در رانندگی اگر اصولی را که طی چند ساعت یاد گرفته ایم و چندین ساعت آن را تمرین کرده ایم به کار ببریم حتی می توانیم اتومبیل نسبتا بزرگی را که چند ده یا چند صد برابر وزن خود ما هست را هدایت کنیم در یک چنین شرایطی شناختن اصول و قوانین و اموری که مربوط به این مسئله است ،پایه و اساس کار هست که در گفت و گوهایی که در آینده خواهیم داشت در جهت این که پرورش در هر زمان و دوران خودش چگونه عمل می کند مطالبی را به آگاهیتان خواهم رساند.
*****هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است******