ای فدای روی همچون ماه تو
گشته ام من واله و شیدای تو
تکیه گاه من تویی هان ای پدر
ای پدر کی میشوم همتای تو؟
گر تو می بینی که شعری گفته ام
دوست دارم پا گذارم جای تو
گرچه می نتوان که جا پایت گذاشت
لیک رسوا می شود بدخواه تو
آب دریا را اگر نتوان کشید
میتوان نوشید از دریای تو
ای پدر با من بگو درد دلت
تا که من مرهم نهم غمهای تو
ای پدر پشت و پناه من تویی
پشت من گرم است از گرمای تو
ای پدر خونی که در پود من است
قطره قطره میکنم اهدای تو
روشنی بخش چراغ خانه ای
میستایم روح استغنای تو
کودکانت چون نهالی رسته اند
هست مادر مامن و ماوای تو
ای پدر روزت مبارک ای پدر
من چه دارم تا بریزم پای تو؟
******
جشن گل و ستاره
میاد دوباره روز
جشن گل و ستاره
چه روز خوب و شادی
وای چه صفایی داره
روز پدر می رسه
شاد می شه بابای من
برای او می خرم
یه شاخه گل، یه پیرهن!
می گم مبارک باشه
روز پدر بابا جون
الهی زنده باشی
ای پدر مهربون
******
خورشید خانه
آمد
صدای پا
از راه پله ها
یعنی که آمده
بابا
کنار ما
وقتی
به دست او
در باز می شود
یک قصه قشنگ
آغاز می شود
با آن که خسته است
دستان او پر است
دارد همیشه او
یک ساک پُر به دست
از خنده های او
خوشحال می شوم
تا اوج آسمان
بی بال می روم
بابا به چشم من
خورشید خانه است
چشمان او پُر از
مهر و ترانه است!