غالب اوقات
تنها اتفاقی که در کوتاه مدت می افتد این است که اختلافات پنهان می شود و به صورت
خیلی بدتری، در جای دیگر سرباز می زند و بیرون می آید و متأسفانه مسائل و مشکلات
تازه ای را موجب می شود . بنابراین به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی داشتن فرزند دوای
هیچ دردی نیست .
دوم-متأسفانه برخی از اوقات حتی وقتی افراد
بیمارمیشوند و مشکلاتی پیدا می کنند به آن ها توصیه می شودکه ازدواج کنند و یا
صاحب فرزند شوند. در حالیکه وقتی خود افراد نتوانستند مسائل و مشکلاتشان را حل
کنند ، یا روابطشان را بهبود بخشند ، با آمدن موجود دیگر به زندگیشان می توانند
کاملا تعادل نسبی برقرار شده را هم ، برهم بزنند. بنابراین هرگز به چنین پیامی
توجه نکنید که" بچه بیاورید مسائلتان حل میشود، یا عشق به وجود می آید و محبت
تازه ای ایجاد می شود" . هیچ مطالعه و مشاهده ای چنین نظری را تایید نمی کند.
سوم-برخی از
اوقات ما به این دلیل فرزند می آوریم که مایل هستیم خودمان را مجبور کنیم که در
رابطه ای بمانیم ، چون فکر جدایی به سرمان می زند، و یا احتمالا به افراد دیگری
فکر می کنیم و میخواهیم با آوردن فرزند به نوعی خودمان را کنترل کنیم، و نوع دیگرش
این است که همسرمان را کنترل کنیم ، احساس می کنیم که او از زندگی راضی نیست و
بهانه می گیرد یا حوصله اش سر رفته واحتمالا فکر جدایی دارد، بنابراین فکر می کنیم
که با آوردن فرزند اوضاع بهتر می شود ، تا جایی که در برخی از خانواده ها این
عقیده وجود دارد که " بچه میخی است
که در چادر کوبیده می شود وآن را از طوفان های صحرا حفظ میکند. اما واقعیت این است که فرزندان ما
مسئول نگهبانی روابط ما و یا بهتر کردن آن
نیستند بلکه این ما هستیم که باید با عشق و محبت و آگاهی این وظیفه را به عهده
بگیریم.
و بالاخره مورد دیگر زمانی است که ما به عنوان
زن و شوهر ممکن است نخواهیم صاحب فرزند شویم ، اما پدر و مادر و اطرافیان با این
عنوان که ما آرزوی دیدن نوه هایمان را
داریم و یا ما در پایان زندگی مان تنها
امید و دلخوشی مان چنین و چنان است ، ما را تحت فشار می گذارند و متأسفانه با
وجودی که ما آماده نیستیم تن به چنین کاری می دهیم و احتمالا بعدا با مسائل و
مشکلاتی روبه رو می شویم و می توانیم به فرزندان هم آسیب بسیار وارد کنیم. به همین
جهت است که تا شرایط کاملا فراهم نیست و زن و شوهر با تمام وجودشان، آشکار و مشخص اعلام نکرده اند که مایل به داشتن فرزند هستند ، داشتن فرزند و
یا فکر آن نه تنها می تواند خدمتی به ما نباشد احتمالا می تواند خیانتی برای
فرزندان ما باشد.
سن مناسب برای فرزند دار شدن
برای زن بین بیست تا سی و پنج سالگی است و برای مرد بیست تا پنجاه سال خواهد بود.
توصیه این است که جز در شرایط استثنائی (مثل بالا رفتن سن )، زن و شوهر حتما باید
یک سال تأمل کنند و بعد از آن به موضوع فرزند به صورت جدی بیندیشند. این که به
مجرد ازدواج صاحب فرزندی بشویم اشتباه بزرگی است زیرا زن و شوهر که در گذشته پسر و
دختر بودند ، ابتدا باید نوعی زن و مرد بشوند و بعد مسائل و مشکلات خودشان را حل
کنند و آمادگی لازم را به جهت داشتن فرزند در خودشان به وجود بیاورند و مطمئن شوند
که مسئله ای وجود ندارد که با آمدن فرزند احتمالا افزایش پیدا کند و یا گرفتاری
های تازه ای را موجب شود.
در مورد تعداد
فرزندان پیشنهاد می شود بیش از 2 فرزند داشته باشند، زیرا تک فرزندی مسائل و
مشکلاتی را به وجود می آورد. بهترین فاصله بین فرزندان بین بیست تا سی ماه و در
شرایط خاص تا سی و پنج ماهگی است . در صورت امکان بهتر است که فاصله ی بچه ها از
سه سال نگذرد. و بالاخره بهتر است که یک نفر و ترجیحا مادر تا دو یا سه سالگی
فرزندش کنار آن ها باشد ، در نتیجه مادر باید خود را برای احتمالا 4 تا 6 سال
ماندن در خانه و مواظبت دو یا سه فرزندی که مایل است داشته باشد آماده کند.
والدین به ازای
هریک ساعتی که در ابتدای زندگی فرزندانشان وقت می گذارند ، صدها بلکه هزاران ساعت
به خوشبختی و سلامت فرزندان کمک می کنند و هر یک ساعتی که در ابتدا کم بگذارند
متأسفانه در آینده صدها ساعت را برای جبرانش باید مصرف کنند. به همین جهت است که
اگر خود را برای مراقبت و مواظبت کامل از فرزندان توسط خودتان با همکاری همسرتان و
یک همراه مهربان آماده کنید آینده بهتری برای خانواده خود خواهید ساخت.