ادامه مقاله تربیت کودک - 1
شما می دانید که متأسفانه به دلیل ویژگی های روانی و شرایط و محیط اجتماعی
بسیاری از ما کالا یا متاع ازدواج نیستیم. یعنی اصلن برای زندگی با هیچ کس
آماده نیستیم. ما نه تنها با پدر و مادر خود ، با خواهر و برادر خود، حتی
اگر از خود ما کپی درست کنند، یا برادر و خواهر دو قلو هم نمی توانیم زندگی
کنیم. به بیان دیگر و متأسفانه بسیاری مردمند که باید گفت احتمالن به دلیل
آسیب کودکی و یا حوادث بعدی اصولن کالای پدری و مادری نیستند ، اما برتر
از آن کالای ازدواج، زنی و شوهری نخواهند بود. علت این مسئله را می شود در
این جا دید که بسیاری از ما وحشتی از عشق ، دوستی و محبت داریم، به این
معنا که من کودکی یا سخت به این عشق و محبت که حتمن نیاز کودک هست محتاج
بودم و کسی چنین محبتی در حق من نکرده و در نتیجه به این نتیجه رسیدم که
محبتی در جهان نیست یا بهتر است که منتظر چنین محبت و عشقی نباشیم.
دوم این که آن کسانی که
مدعی عشق و محبت به من بودند بیش ترین آسیب و زیان را به من وارد کردند و
درد و رنج اصلی و اساسی من از ناحیه آن ها بوده و بنابراین به این نتیجه
رسیدم که نتیجه و پایان این عشق و محبت چیزی جز درد و رنج و حسرت و افسوس
نخواهد بود و یا احتمالن من به خاطر شرایطی که در زندگی دیگران دیده ام و
روابط بد و نامناسبی که در بقیه ی خانواده ها یا خانواده ی خودم ، یا
خویشاوندانم مشاهده کرده ام به این نتیجه رسیده ام که احتمالن زندگی
زناشویی ارزش و اهمیتی ندارد و بنابراین کوشش در جهت به وجود آوردن آن حتمن
اشتباه بزرگی است از طرفی ممکن است من از آن کسانی باشم که هنوز به ثبات و
قرار نرسیده ام ، و نقطه ای از این قرار گریخته و من را با فرار همراه
کرده تا آن جا که تنوع و نوعی تغییر در زندگی برای من اصل و اساس هست و
ترجیح می دهم در زندگی که من با دیگران و افراد مختلف باشم تا با یک نفر و
روابط خودم را به صورت گسترده ای در ارتباط با دیگران قرار بدهم تا با فرد
ویژه و مخصوصی و بنابراین به خاطر آن هست که اصولن کالای ازدواج نیستم و
بالاخره این احتمال وجود دارد که تعهد ، مسئولیت و وظیفه ای را که یک فرد
در زندگی زناشویی باید داشته باشد ، من نه قبول دارم و یا تصور می کنم که
امکانش و یا تواناییش را داریم و احتمالن ممکن است که آن را نخواهم .
بنابراین با توجه به این زمینه ها و جنبه ها هست که بسیاری از مردم ممکن
است که ترجیح دهند به درسشان ،به کارشان، به باورهایشان و به جنبه های
دیگر زندگی توجه کنند و اصولن وقت و نیرو و انرژی را برای داشتن خانواده
مورد استفاده قرار ندهند . اما همانگونه که عرض کردم متأسفانه کسانی هستند
که با وجودی که ممکن است کالای ازدواج باشند و در این بازار متاعی قابل داد
و ستد ، کالای پدری و مادری نیستند . به این معنا که آمادگی برای پدری و
مادری ندارند . این افراد معمولن تجربیات بسیار بدی در کودکی داشته اند و
از کودک و کودکی بیزارند و اصولن آن دوران را دوران بدی می دانسته اندو می
دانند که در گذشته باید با سرعت از آن خارج شد و به دنبال بزرگ شدن و از
این مرحله و حالت بیرون آمدن بود.
از طرف دیگر کسانی که به
وسیله ی خواهران و برادرانشان بزرگ شده اند این امکان وجود دارد که این
افراد به خاطر این که خواهر و برادر مضطرب کم دان ناتوان مسئول بزرگ کردن
آن ها بوده ، از پا در آمده اند و چنین دورانی را به هیچ وجه دوست ندارند و
نمی پذیرند . و یا ممکن است که خود آن ها به عنوان خواهر و برادر بزرگ تر
مسئولیت بزرگ کردن خواهران و برادران کوچک تر را داشته اند و به بیان دیگر
شاید بتوان گفت پدری و مادری را در کودکی تجربه کرده اند و دیگر حوصله و
آمادگی داشتن فرزند را ندارند . تجربه و آمار نشان می دهد که اگر حدود ده
درصد زنان تمایل به داشتن فرزند ندارند ، این زنان اگر فرزندان آخر خانواده
، مخصوصن در خانواده های شلوغ بیش از پنج یا شش نفری باشند که نوع ویژه ای
از روابط را با پدر و مادر و خواهران و برادران خود داشته اند ،تمایلی به
داشتن فرزند ندارند و با وجودی که ممکن است به ازدواج تن در دهند مایل
نیستند که فرزندی داشته باشند ،مگر به دلایل فشار خارج و یا احتمالن
انتظاراتی که هست . از طرف دیگر بسیاری از کودکان اگر در دوران کودکی با
مرگ عزیزانشان ، مخصوصن خواهر و برادر ، یا بچه های فامیل روبه رو شده
باشند ممکن هست که تمایل به داشتن فرزند نداشته باشند و گروه دیگری به خاطر
باورها و اعتقاداتی که در مورد فرزند و مخصوصن بزرگ کردن آن داشته باشند و
دارند مایل نیستند فرزند داشته باشند زیرا به دنبال مرد و زنی ویژه ،
کودکی استثنائی و شرایط و موقعیتی کاملن غیرواقعبینانه می گردند و بنابراین
چون چنین شرایط و روابطی فراهم نمی شود بنابراین تمایلی به ازدواج یا صاحب
فرزند شدن را نخواهند داشتند.
از طرفی دیگر برخی از
مردم به دلیل دیدگاه فلسفی که جهان را پوچ و بیهوده و رفتار انسان را عبث
می دانند ، معتقدند که چرا انسان باید در چنین دنیای خالی موجود تازه ای را
بیاورد و برخی دیگر را چون جهان را پر از وحشت و گرفتاری می دانند به این
نتیجه رسیده اند که در دنیایی این چنین بد و فاسد و خراب چگونه انسان
بتواند عزیز خودش را بیاورد.
در این جا فقط به یک نکته
باید توجه ویژه ای داشت که برخی از افراد که مخصوصن بسیار نشان می دهند و
وانمود می کنند که عاشق بچه و بچه ها هستند و به گونه ای برخی از اوقات حتی
با اعضای خانواده و فامیل و فرزندان آن ها برخورد می کنند، این افراد ممکن
است که در حالی که وانمود می کنند و حتی خود باور دارند که عاشق بچه هستند
واقعن از داشتن بچه بیزار باشند و این مکانیزم دفاعی که در کودکی به عنوان
ری اکشن فرمیشن آن را می شناسیم یعنی کاملن واژگونه و دگر گونه دانستن و
یا حالی را که انسان می تواند داشته باشد ریشه این گرفتاری است . به بیان
دیگر اگر کسی هستی که احتمالن کودکی خوبی نداشته ای ، اگر کسی هستی که
اصولن دوران کودکی شما با مسائل و مشکلات فراوانی همراه بوده ، اما به نظر
می رسد و چنین تصور می کنی که سخت مایل به داشتن فرزندی ، به تر است که این
را با فرد آگاهی چک کنی و مطمئن باشی که این تمایلی واقعی و حقیقی در
شماست نه فقط به صورت شعاری است که برخی از ما در بیش تر زمینه های زندگی،
مخصوصن آن زمانی که تایید و تصویب مردمان را به دنبال دارد برخی از اوقات
بیان می کنیم. به هر حال من و شما اگر کالای پدری و مادری هستیم و اگر
ازدواج کردیم ، باید شرایطی را برای آمادگی ازدواج خودمان رعایت کنیم و به
بیان دیگر من و شما برای داشتن فرزند باید آماده باشیم .