والدین اغلب به دنبال پاسخی مناسب برای این سوال هستند که بهترین زمان برای یادگیری زبان دوم چه سنی است. آموزش زبان دوم که برای ما فارسی زبانها، انگلیسی، آلمانی و فرانسه یا هر زبان دیگری میتواند به شمار آید از مباحث بسیار چالش برانگیزی بوده که توجه دانشمندان متعددی را به خود معطوف داشته است.
برخی دانشمندان تفاوتی میان آموزش زبان اول (مثلاً فارسی) و زبان دوم (مثلاً انگلیسی) قائل نیستند و اعتقاد دارند انسان زبان دوم خود را نیز همانند زبان اول فرا میگیرد و این در حالیست که بعضی دیگر از زبانشناسان دیدگاهی کاملاً متفاوت ارائه کردهاند. در این میان نوام چامسکی زبانشناس و نظریهپرداز فرضیه «دستگاه اکتساب زبان» (Language Acquisition Device) را مطرح کرد.
بر اساس این نظریه کودکی که به دنیا میآید بهصورت ذاتی نوعی توانایی برای یادگیری زبان در اختیار دارد که به او کمک میکند به سرعت زبان مادریاش را بیاموزد.
زبان دوم ، از چه سنی؟
والدین اغلب به دنبال پاسخی مناسب برای این سوال هستند که بهترین زمان برای یادگیری زبان دوم چه سنی است. آموزش زبان دوم که برای ما فارسی زبانها، انگلیسی، آلمانی و فرانسه یا هر زبان دیگری میتواند به شمار آید از مباحث بسیار چالش برانگیزی بوده که توجه دانشمندان متعددی را به خود معطوف داشته است.
برخی دانشمندان تفاوتی میان آموزش زبان اول (مثلاً فارسی) و زبان دوم (مثلاً انگلیسی) قائل نیستند و اعتقاد دارند انسان زبان دوم خود را نیز همانند زبان اول فرا میگیرد و این در حالیست که بعضی دیگر از زبانشناسان دیدگاهی کاملاً متفاوت ارائه کردهاند. در این میان نوام چامسکی زبانشناس و نظریهپرداز فرضیه «دستگاه اکتساب زبان» (Language Acquisition Device) را مطرح کرد.
بر اساس این نظریه کودکی که به دنیا میآید بهصورت ذاتی نوعی توانایی برای یادگیری زبان در اختیار دارد که به او کمک میکند به سرعت زبان مادریاش را بیاموزد.
در این میان مبحثی باعنوان «دوره بحرانی» (Critical Period) مطرح میشود که اشاره دارد به محدوده سنی که انسان در اوج آمادگی لازم برای یادگیری زبان دوم قرار دارد. زبانشناسان مشهوری همچون براون، لارسن – فریمن و لانگ اعتقاد داشتند زبانآموز در محدوده «دوره بحرانی» با سرعت و سهولت بالایی میتواند زبان دوم را یاد بگیرد. این دوره محدود به آغاز تولد تا بلوغ است.
زبانآموزانی که پس از دوره بحرانی، حدود ۱۰ تا ۱۲ سالگی، اقدام به یادگیری زبان دوم میکنند بدون شک با مشکلاتی مواجه خواهند شد که بارزترین آنها نداشتن توانایی در ارائه لهجه بومی و صحیح است (براون ۱۹۹۴).
پایه و اساس این فرضیه مبتنی بر تحقیقات نورولوژیک است. بر اساس این تحقیقات مغز انسان پس از دوران بلوغ تقسیمبندی میشود و اختصاصسازی در مغز صورت میگیرد.
همانطور که میدانید مغز انسان دارای دو بخش چپ و راست است. برخی از افعال مربوط به نیمکره چپ و شماری نیز تحت کنترل نیمکره راست مغز هستند. نیمکره چپ عمدتاً مسئول کنترل افعال زبان است. اعتقاد بر این است که پیش از بلوغ این افعال بهطور کامل به دو بخش مغز به صورت مجزا اختصاص داده نشده است. مغز به صورت یک جسم کشسان تلقی میشود که قابلیت ارتجاع دارد. تخصیص افعال به هر یک از نیمکرهها در دوران بلوغ یا پس از آن رخ میدهد. بر اساس این تئوری مغز انسان پیش از دوران بلوغ همانند یک «اسفنج» است .
تمام فرایندهای یادگیری، علم و دانش و تجربهها «جذب» میشوند. جذب ابعاد مختلف یک زبان توسط بخشهای اختصاص داده نشده مغز پروسه یادگیری زبان را (زبان اول یا دوم) برای کودکان در مقایسه با بزرگترها آسانتر میسازد و آنها با سرعت بیشتری زبان را میآموزند.
دو عقیده برر یادگیری زبان در سنین متفاوت :
یادگیری در سنین پایین:
بسیاری از کارشناسان بر این باورند هرچه زبان دوم در سنین پایینتری به کودک آموزش داده شود احتمال اینکه کودک در سالهای بعد در یادگیری این زبان موفقتر باشد، بیشتر است.
تحقیقات نشان داده بچههایی که زبان دوم یاد میگیرند، هوش اجتماعی بالاتری دارند.
بررسیهای بیشتر در مورد یادگیری زبان در سنین پایین نشان داد کودک نه تنها با یادگیری زبان، برخورد اجتماعیاش تقویت میشود و در ارتباط با دیگر بچهها موفقتر عمل میکند، بلکه این مسئله میتواند باعث پیشرفت عملکرد کلی کودک در بقیه دروس در مدرسه نیز بشود.
کارشناسان آموزش کودک و زبانشناسان معتقدند کودکانی که قبل از دوره نوجوانی به یادگیری زبان دوم بپردازند بهتر میتوانند در زمینه تلفظ کلمات به طور صحیح و نزدیک به صاحبان اصلی زبان عمل کنند. زبانشناسان این موضوع را به تغییرات فیزیولوژیکی مربوط میدانند که در مغز کودکان در سنین نوجوانی رخ میدهد.
تفاوت هجاها و آواها در زبانهای مختلف که باعث تفاوت لهجهها میشود در کودکانی که زبان را قبل از شکلگیری بخشهای مربوطه در مغز یاد گرفتهاند کمتر به چشم میآید.
به همین دلیل بهترین سن آموزش زبان به کودک، قبل از 10 سالگی و زمانی است که کودک هنوز در زبان مادری خود هم پیشرفت چندانی نداشته است. البته این مسئله به هیچ وجه کودک را از یادگیری زبان مادری باز نمیدارد بلکه به پیشرفت آن هم کمک خواهد کرد.
بعضی از والدین نگران این نکته هستند که یاد دادن زبان دوم در سنین کم ممکن است باعث شود کودک زبان مادری خود را فراموش کند یا اینکه در یادگیری زبان مادری و ادبیات آن دچار مشکل شود. در حالیکه زبانشناسان خلاف این باور را دارند. آنها معتقدند یادگیری زبان دوم به دلیل به کارگیری ذهن کودک در استفاده از ترجمهها و معانی کلمات و ساختار جملات میتواند باعث شود زبان مادری خود را هم بار دیگر بیاموزد و آن را در کنار زبان دوم یاد بگیرد. توجه کودک به یک زبان جدید میتواند باعث توجه او به ساختارهای زبان و جملهبندیها شود. چیزی که ممکن بود تا آن زمان به آن چندان توجهی نشان داده نشود.
مهارتهای لازم برای یادگیری زبان دوم: کودک باید تا حدی از بهره هوشی لازم برخوردار باشد و همچنین بررسیهای لازم در مورد وی صورت گرفته باشد تا در صورتی که کودک به تاخیر در رشد گفتار و زبان دچار است، ابتدا به او کمک شود تا پایههای زبان و گفتار درمانی در ذهن وی تقویت شود و سپس به آموزش زبان دیگر بپردازد.
یادگیری در سنین بالا:
اما از طرف دیگربرخی از متخصصان دیگر به شدت معتقدند که کودک پیش از پنج سالگی نباید برای یادگیری زبان دوم تحت فشار قرار بگیرند زیرا یادگیریزبان دوم قبل از پنج سالگی باعث عقب افتادگی مرحله تکلم در کودک می شود. تفاوتهای دستوری در دو زبان، به اختلال و بی نظمی فکری کودک نیز منجر می شودچرا که کودک معمولا در هنگام گفتار، دو زبان را با یکدیگر مخلوط کرده و تا مدتها نمی تواند آنها را از یکدیگر جدا کنند.
تاثیر منفی دو زبانی بودن در سازگاری عاطفی و اجتماعی کودک نیز افزایش می یابد. به دلیل بیاننامناسب مطالب، این گونه کودکان مورد تمسخر قرار گرفته و پیامد این وضع احساس خشم و افسردگی در این کودکان است
همچنین برخی دیگر از پژوهشها نشان داده که آسیبهای آموزش دوزبانی در دوران مهد کودک و خردسالی به خصوص در شروع گفتار، شاید در ابتدا کاملا هویدا نباشد اما با گذشت زمان ، پیوسته آشکار می گردد. این دسته از کودکان در نتیجه دوزبانی بودن هنگام ورود به مدرسه از نظر گفتاری عقب مانده و منجر به عدم آمادگی وی در درک دروس می شود. وقتی کودک آمادگی رفتن به مدرسه را نداشته باشد، سازگاری وی با عوامل و شرایط محیطی مدرسه، نسبت به کودکان تک زبانی بهمراتب دشوار تر خواهد بود. نا توانی در بیان مناسب مطالب موجب احساس نگرانی بیش از حد در کودکان می گردد. به همین دلیل کودکان دوزبانی با موانع سختی در سازگاری تحصیلی روبه رو گردیده و به زحمت می توانند به موفقیت تحصیلی دست یابند.
همچنین این متخصصان معتقدند تاثیر منفی دو زبانی بودن در سازگاری عاطفی و اجتماعی کودک نیز افزایش می یابد. به دلیل بیان نامناسب مطالب، این گونه کودکان مورد تمسخر قرار گرفته و پیامد این وضع احساس خشم و افسردگی در این کودکان است. لذا متخصصانی که چنین نظری در مورد یادگیری زبان دوم در ابتدای خردسالی دارند معتقدند که اوایل نوجوانی یعنی حدود 11-13 سالگی بهترین زمان برای یادگیری زبان دوم است زیرا در این سنین نوجوان بر زبان مادری خود تسلط کامل را یافته و حال آمادگی لازم برای یادگیری زبان دوم را داراست و از طرف دیگر انگیزه بیشتری برای یادگیری زبان دوم خواهند داشت. این در حالیست که دسته ای دیگر از متخصصان معتقدند که بهترین سن برای آغاز آموزش زبان دوم 7سالگی است چرا که در این سن بچه ها در حال رشد بوده و بهتر می توانند زبان دوم را درک کنند و به همین دلیل است که آموزش زبان دوم در برخی از مدارس از دوران ابتدایی آغاز می شود.