به همین جهت است که نه کودک مانند گذشته که ثابت و واحد بود معنایی دارد، نه بریا کسانی که تصور می کنند که کودک پدیده ی متغیر همیشه در حال تغییر است ، امروز می دانیم که در بسیاری از موارد کودکان برای مدتی متوقف می شوند و حتی می دانیم برای مدتی منقطع ،به این معنا که برای مدت یک هفته ،یک ماه با گذشته ی خود وداع می کنند و هیچ حرکتی انجام نمی دهند و یا رفتاری برای مدتی به صورت غیر عادی یا کاملن عادی و سطحی و ظاهری دارند. به عبارت دیگر کودک از یک طرف پایه ی محکمی و پا بر روی زمین محکمی دارد،از جانب دیگر دائمن در حال تبدیل و تغییر است اما توقف و انقطاع در این ارتباط یا قطع شدن مسیر رشد آن هم همیشه باید به حساب آورد.
نکته دیگر این است که برخی از کودکان راه می روند و بنابراین رفتاری پیوسته ولی آهسته دارند .
برخی از کودکان دونده اند و بنابراین در جهت یادگیری ،درجهت آموزش با سرعتی حرکت می کنند در یک جایی متوقف می شوند به همین جهت است که بسیاری از اوقات پدران و مادران گزارش میدهند که پسر و دختر من تا این سن و سال این چنین بود ،به ورزش علاقه داشت حالا ورزش و موسیقی را کنار گذاشت ، قبل از این دوران درس می خواند و حالا درس نمی خواند، قبلن درس خوان نبود ،حالا درس خوان شده ؛ به بیان دیگر برخی از افراد به دلیل دونده بودن ناچار به توقفند اما می دانیم که برخی از بچه ها به جای این که راه بروند یا بدوند می پرند،مدتی متوقف می شوند به نظر تأخیر می رسد،دی لی است ، پدر و مادر را نگران می کند مانند بچه های دیگر نیستند ، اما یک باره با جهشی تمام آن فاصله را پشت سر می گزارد ،به همین جهت است که شناخت این مراحل بسیار اهمیت دارد.
نکته ی مهم این است که ما باید یاد بگیریم که کودک ما با پای کوچک لرزان خودشان زندگی می کنند و نه با قدم های محکم و استوار و آرزوهای دور و دراز شما .
ان ها به جهت تکمیل و کامل کردن زندگی من و شما نیامده اند ، آن ها برای جبران اشکالات و اشتباهات و یا آرزوهای ما نیامده اند ، آن ها به جهت این که ما را به بزرگی و افتخار و شهری برسانند نیامده اند ، آن ها موجوداتی هستند که قرار است زندگی خودشان را براساس اصول اخلاقی و انسانی در کنار ما و با ما بگزرانند و به همین جهت است که نگاه دیگری به موضوع و مسأله ی کودکی باید کرد
، مخصوصا آن زمانی که من و شما از یک واقعیت عجیب در خصوص انسان خبر داریم ،و آن این است که انسان برخلاف بقیه ی موجودات باید انسان شدن را بیاموزد،سگ و گربه برای این که به نوع کامل یا تکمیل سگ و گربه بودن برسند تقریبا به آموزشی نیاز ندارند ولی انسان دقیقن باید انسان شدن را یاد بگیرد ،انسان فقط یک ماده ی خامی است که این ماده ی خام باید شکل و فرم خودش را پیدا کند ، تمام موجودات طبیعت از قبل ماهیتشان مشخص شده ،درست مانند این که شما مقداری از مایعی را در یک ظرفی می ریزید و می پزید ،از قبل شکل این غذا یا این ماده مشخص است و حال آن که وقتی به کودک انسانی می رسید شما فقط آن ماده را در یک ظرف به هم ریخته دارید که در کدام شکل کدام جان یا ظرف قرار بدهید تا شکل و فرم آن را قرار دهید کامل مساله ی انتخاب او و انتخاب شما خواهد بود و گفته شده که در خصوص انسان وجود قبل از ماهیت است و در خصوص بقیه ی موجودات ماهیت قبل از وجود است در خصوص بقیه ی موجودات ماهیت قبل از وجود است .
انسان فقط مانند یک .... که وقتی که زده شود حروف گرچه آن جا هستند جملات و کلماتی را درست می کند می تواند کلام خوش و دعا باشد و می تواند کلام زشت و ناسزا. به همین جهت است که مسئله انسان مسئله ی همه ی توانایی هاست و به درستی باید گفت که انسان در حالی مخلوق خداست ، خالق خودش است ،د ر آغاز این پدر و مادر هستند که شکل و فرم های اولیه و اساسی اورا به وجود می اورند اما کودک دیر یا زود در سنینی اختیاری را به دست می گیرد و بعد از آن خودش زندگی خودش را به مقداری می سازد ولی هم چنان در بزرگ سالی این امکان برای او وجود دارد که همه ی آسیب های گذشته را به نوعی از خودش دور کند و بنابراین به دلیل دانش و آگاهی که امروز داریم اگر او بخواهد که به دنبالش به درستی حرکت کند می تواند تمام جنبه های بد و منفی را که پدر و مادر برای او گذاشته اند برای همیشه کنار بگذارد . بنابراین من و شما در دنیای امروز با موجودی روبه رو هستیم که کاملن متفاوت از گذشته هست در دنیایی هستیم که شکل و فرم ها به صورت قالبی و تقلبی نیستند بلکه انسان ها به دلیل این که هر کدام برای خودشان موجودی منحصر به فرد ، یکتا و بی همتا هستند توان این را دارند که مانند گل های یک گلستان شکل و بو و عطر ویژه ی خودشان را پیدا کنند و بتوانند به زیبایی بوستان و گلستان انسانی اضافه کنند تا این که همه یک شکل ، همه یک جور و آن هم نه به صورتی رشد یافته و تکامل پیدا کرده ،بلکه در حد همان ریشه و ساقه مانده باشد، برای اولین بار ما در دنیای امروز فرصت این را داریم و این امکان را که انسان را آن گونه که درست و خوب و مناسب است پرورش دهیم ، تعلیم و تربیت دهیم و به وجود بیاوریم. اشکال کار در این بود که در طول تاریخ بیش تر مردم فکرمی کردند که می دانند چه می خواهند اما نمی دانستند آن چه را که می خواهند چگونه باید به وجود بیاورند ،امروز متأسفانه مسئله و مشکل انسان این است که با وجودی این که هرچه را بخواهد می تواند به وجود بیاورد دقیقن نمی داند که باید چگونه موجودی را به وجود بیاورد . امید این است که در این سلسله گفت و گو ها فرصتی پیدا بشود تا شاید چراغی روشن بشود و اگر نقطه یا جای تاریکی وجود دارد با این پرتو نور من و شما را به آگاهی برساند که انتخاب بهتر و درستی داشته باشیم.
جهانبینی والدین برای تربیت کودکان چیست؟
رویش طلایی کوچولوها