به زبان و بیان دیگر کودک انسانی بین سه تا هفت سالگی چهار بار جابه جا می شود و کودکی که مسیر خوبی را آغاز کرده بود ، خوبی را برای مدتی کنار می گذرد و دومرتبه بعد از مدتی یاد خوبی های گذشته می افتد و می تواند خوبی را تعقیب کند و به آن تداوم ببخشد و یا اگر احتمالن وارد مسیر بد و منفی شد ،با وجودی این که دورانی کمی آرام می گیرد،دوباره کار بد و منفی خودش را ادامه می دهد. به همین جهت است که در آخر کار این مجموعه و برایند هست که به من و شما نشان خواهد داد که فرزندمان بین سه تا هفت سالگی از چه مسیری گذشته و یا احتمالن بر او چه گذشته و هم اکنون چگونه است.
سه سالگی، چهار سالگی،پنج سالگی و شش سال و نیمی دوران خوب کودک است،یعنی در این دوران دو سه ماهی قبل و بعدش معمولن فرزند من و شما ا ز نوعی توازن و تعادل و گونه ای ارتباط خوب مبتنی بر همکاری و یاری برخوردار است در حالی که سه و نیم ، چهار و نیم ،پنج و نیم و هفت سالگی دوران بد فرزند من و شما ست و دو سه ماهی قبل و کمی بعد از آن احتمالن اگر محیط و شرایط و روابط به گونه ای باشد او در مسیر بد و منفی و ویرانگری و احساس گناه و تقصیر و نابودی و از میان بردن قدم برمی دارد. به هرحال کودک سه تا سه سال و نیم موجودی است بسیار پرانرژی، او کنجکاو است و پراز فعالیت. مایل هست که برنامه ی او پر پر باشد و وقت و فرصتی به جهت نشستن و یا احتمالن جز در موارد خاص تخیل و تصور ندارد. او به دنبال این است که تمام روزش از برنامه های خوب پر باشد و معلوم هست که وظیفه ی من و شما این هست که با پر کردن زندگی او با کار خوب به او فرصت دهیم که در این مسیر قدم بردارد. موجودی است بسیار شاد و خوش حال، خنده و قهقهه ی او به دلیل موضوعات کوچک آن هم در جهت مثبت و سازنده به نوعی همیشه شنیده می شود و از این بابت احساس شادی و لذت را به دیگران منتقل می کند. برای اولین بار نه تنها به اشیاء که در گذشته با آن ها بازی می کرد و به اشخاص به خاطر هم بازی بودن بلکه به خاطر خود اشیاء آن گونه که هستند و به خاطر انسان ها آن گونه که به نظر او می آیند هم ارتباط را برقرار می کند و آن ها را دوست دارد و به آن ها توجه می کند. به دنبال بازی است ،اما این بازی را ترجیح می دهد که با دیگران داشته باشد و در نتیجه به دنبال هم بازی خوبی است . در این دوران است که با وجود آن که هم بازی برای آن نقش بسیار مهمی را دارد ، هم چنان به پدر و مادر بیش از وابستگی که به نوعی محتاج است و باید با آن ها باشد،از حضور و وجود آن خبر داشته باشد و به نوعی بتواند ارتباط خودش را با آن ها حس و احساس کند. آمادگی پیدا می کند که مسئولیت برخی از کارها را قبول کند،به همین جهت است که باید بعضی از امور مربوط به خودش را حتمن به او واگذار کرد، از او خواست که رخت خوابش را به گونه ای که ما به او کمک می کنیم و یاد می دهیم به نوعی برچیند و مرتب و منظم کند که احتمالن دیگران متوجه نظم و ترتیب آن بشوند. اسباب بازی خودش را به محل خودش برگرداند. احتمالن در برخی از کارهای خانه کنار پدر و مادر یا بقیه ی اعضای خانواده به آن ها کمک کند و به نوعی خودش را در این خانه صاحب خانه هم ببیند و مسئولیت هایی را هم بپذیرد. مایل به پرسیدن است اما پرسیدن را فقط به دلیل مشغول کردن شما که قبلن انجام می داد یا گرفتن توجه شما انجام نمی دهد،پرسش را واقعن به خاطر فهمیدن و دانستن انجام می دهد و احتمالن آن را بازگو می کند تا مطمئن بشود که آن چه را که آموخته به درستی آموخته و به دنبال راه نمایی از شماست . حتی برخی از اوقات پیش از آغاز کاری سراغ شما می آید و از شما می پرسد که چگونه این کار را انجام بدهد و یا از شما می خواهد که ابتدا آن کار را انجام داده و دنبال کار را به او واگذارید. به هر حال موجودی است که برخی از اوقات انسان احساس می کند که با فرد بزرگ سالی روبه روست که باآگاهی و دانایی با شما برخورد می کند. به پدر و مادر هر دو بسیار علاقه مند است ،گرچه توجه ویژه ای به مادر دارد و ارتباطش با مادر بیش تر است و گرچه احتمالن براساس ان چه که در محیط اجتماعی می شناسیم با پدر ارتباط محدودتری دارد ، ولی جالب این است که فرمان و دستور پدر را راحت تر می پذیرد و انجام می دهد و احساس شادی و حتی غرور و افتخار می کند.ولی در این گونه موارد ارتباط محدود با پدر به معنی کم اهمیت بودن پدر در ذهن او نیست ،مخصوصن اگر پسری باشد که توجه و علاقه به پدر شدن و بزرگ شدن را در وجود خودش احساس می کند. مایل هست که محیط خانواده را به صورتی در بیاورد که از نوعی آرامش برخوردار باشد ، اما اگر متأسفانه در محیط خانه این آرامش نباشد و یا احتمالن آن را به محیط آموزشی بفرستیم که او خوش حال و راضی نیست و بدآموزی هایی را دارد ، این خطر وجود دارد که حالت بازگشت و برگشت به کودکی را پیدا کند. خوردن انگشت شصتش معمولن آغاز می شود، البته باید زمینه هایی به جهت تثبیت دهانی داشته باشد ولی به هر حال بدون آن هم بچه هایی که در شرایط نامناسبی هستند،خوردن انگشت شصتشان را آغاز می کنند. اضطراب و نگرانی آن ها بیش از حد و اندازه ای است که معمولن بچه های هم سن و سال آن ها دارند. در خواب گرفتار کابوس و یا حالتی می شوند که آن ها را بیدار می کند و در نتیجه راهی اتاق پدر و ما در می شوند . سخن را به روشنی قبل بیان نمی کنند و به صورت بچه گانه ای بیان می کنند. پر از توقع و انتظار می شوند و درخواست خودشان را مکرر و مکرر بیان می کنند و یا کار را به لجبازی و نوعی انتظار بیش از حد دارند. مایل هستند که شما اشیائی را برایشان بخرید و این خرید اشیاء را نه فقط به خاطر نیاز که بیش تر اوقات به جهت آزمایش توانایی و کنترل خود در زندگی،ارتباطشان با شما و حتی میزان علاقه ی شما به خودشان تلقی می کنند و به همین جهت است که برخی از اوقات مخصوصن دستورات شما را انجام نمی دهند تا ببینند که واکنش شما کجاست ،آیا واقعن تصویرو تصوری را که داشته درست است که شما آن ها را دوست ندارید و بنابراین آن را به نوعی حتی مطرح می کنند که شما من را دوست ندارید یا بازگو می کنید که احتمالن من ،شما را دوست ندارم.به هر حال به صورتی این کودکان در می آیند که رابطه شان با پدر و مادر نوعی آزمایش و گونه ای همیشه سرخوردگی و دل تنگی و ناراحتی است،زیرا حتی اگر شما به آن ها پاسخ مثبت بدهید ،هم چنان آن را کافی و مطمئن کننده نمی بینند.
چرا نباید به کودکم احساس شرم بدهم
رویش طلایی کوچولوها