پس در سطح هویت و مادیت و جامعه، آزادی بی معناست. هرکجا، هر چیز، به هرشکل و به هر نحو و هر کاری دلم خواست، در هرزمان با هر کس و .....، این امکان ندارد
اما ما این تصور اشتباه را به فرزندانمان با روش های غلط می دهیم که آزادی را بدون کنترل می بینند و می پذیرند که بعد ها در نوجوانی خودشان را در اسارت می بینند؛ در حالی که ما در اسارت ذهن خودمان اسیر هستیم نه در جای دیگر. چون همیشه تصور کردیم که آزادی یعنی بی کنترلی و بی محدودیتی، در حالی که همچین چیزی امکان ندارد
آزادی با دموکراسی فرق می کند به اشتباه این دو را یکی نگیرید. ما هرجا که از آزادی برای کودک صحبت می کنیم، همراه با محدودیت و کنترل است.
در طبیعت و هستی حیوانات و نباتات تابع مقررات غریزی هستند و انسان ها تابع مقررات انتخابی یا قانون هستند. در یک سری از مکاتب جدید و در جامعه ی ما، بعضی ممکن است طرفدار آزادی مطلق باشند ولی در رویکرد ما آزادی مطلق معنا ندارد.
آزادی بدون کنترل یعنی خشونت؛ چون با فطرت انسان سازگار نیست و انسان در حالت تعادل آزادی و کنترل است که در مسیر رشد قرار می گیرد و آزادی مطلق فقط در روح انسان معنا دارد
همان طور که آزادی بدون کنترل خشونت است، کنترل بدون آزادی هم خشونت است، برقرار کردن تعادل بین این دو است که حائز اهمیت است و ما را در منطقه ی محبت قرار می دهد.
بسیاری از اضطراب های امروز کودکان حاصل نداشتن کنترل در خانه است، خانواده ساختار مشخصی ندارد و جایگاه اصول و ارزش های خودش را نمی شناسد. کودکی که ساختار ندارد اضطراب دارد.اضطراب کودکان ما حاصل، یا محدودیت بیش از حد و یا آزادی بیش از حد است.
یعنی چهارچوبشان تناسب با رشدشان ندارد. یا از این طرف بوم می افتیم یا از آن طرف بوم
یکی از عواملی که بر خلاقیت کودکان بسیار تأثیر دارد، داشتن والدینی بسیار محکم و مقتدر و درعین حال مهربان است که قدرت ایجاد تعادل در بچه ها را داشته باشند.
والدین ضعیف و مظلوم نما و بدبین، الگوی خوبی برای بچه ها نیستند و نمی توانند به شکوفایی خلاقیت در بچه ها کمک کنند.
رویش طلایی کوچولوها