شماره ی پانزده، فعال و پویا بودن است. Active and dynamic
وجود انسان در طبیعت در حال چرخش است ولی در خصوص ما در مسیر جهش و پرش. کودک باید از طریق حرکت بدن خود موجب رشد ذهنی خود شود. کودک هرگز نباید آرام بگیرد بلکه باید همیشه مشغول باشد و این مشغولیت را با مسئولیت همراه کند.
تفکر همیشه خوب است اگر به معنی تفکر باشد در حالیکه تخیل می تواند خوب یا بد باشد.
اما وقتی که کار خوبی در مقابل فرزند ماست، تخیل و تفکر و حس و احساس همه در مسیر بهتر شدن حرکت می کند.
به همین جهت است که باید به فرزندانمان فرصت بدهیم خود را برای انجام کارها آماده کنند.
به آن ها امکاناتی بدهیم که بتوانند تا حد ممکن در چهارچوب ظرفیتی که دارند و در حداکثر این توان فیزیکی و روانی حرکت کنند تا بتوانند از خود موجود بهتر و برتری بسازند.
متأسفانه بسیاری از ما به خاطر قضاوت دیگران و این که نباید خاطر هیچ کس آزرده شود و به خاطر این که مبادا کسی از خواب و خلسه بپرد و بیدار شود، فرزندانمان را به سکون و سکوت و حرکت نکردن و به نوعی بی فایده و بی خاصیت بودن تشویق می کنیم، حال آن که کودکی دوران انرژی است، مخصوصا بعد از سه سالگی که کودک با آن چنان انرژی روبه رو هست که اگر آن را به راه درست به کار نگیرد، هیچ چاره ای جز کاربرد این نیرو و انرژی در مسیر بد و غلط نخواهد داشت. بنابراین از فعال بودن به اندازه فرزندانمان نباید ناراحت باشیم. می دانیم که نوعی از فعالیت بیش از حد علامت بیماری است، اما آن موضوع دیگری است که در جای دیگری به آن اشاره خواهم کرد. به هر حال به این نکته باید همیشه توجه داشت که همه ی آدم ها همیشه مشغولند. مهم این است که فعالیتی باشد در حداکثر توان فیزیکی و روانی، متوجه هدفی عالی در مسیر شناخته شده و یا حداقل پر از ماجرا و حادثه ی قابل پیش بینی و بالاخره با کاری مفید و سازنده که به دنبالش حرکت می کند. چون همیشه باید کاری کرد، همیشه باید زندگی کرد، پس چه بهتر که به طریق درست و خوبش باشد، و این از پرتحرک بودن کودک ما به راحتی به دست می آید.
شماره ی شانزده ،تغییر کردن و دگرگونی خواستن است.
بسیاری از بچه ها مایل هستند که کاری را که تا به حال می کردند دگر گون کنند. میل آن ها به تغییر و دگرگونی است. حال آن که بسیار از مردم به ثبات وقرار بیش تر عادت دارند. کودک مایل است که برخی از اوقات یک کار را به صورت دیگر انجام بدهد. همیشه از این مسیر به مدرسه نرود، همیشه این جا ننشیند و غذای خودش را نخورد، بلکه مایل به یک مقدار تغییر و دگرگونی است. در حقیقت انسان مانند رودخانه ای است که یک لحظه ی او با لحظه ی قبلی شباهت ندارد. تا آن جایی که گفته اند تنها قانون ثابت جهان، قانون تغییرو دگرگونی است. همه جا این دگرگونی را می بینیم و متأسفانه روزی که رودخانه وجود ما ساکن و ساکت شود، یا به زمین فرو می رود، یا به آسمان بخار می شود و یا به مرداب و گنداب تبدیل خواهد شد که با خودش گرفتاری خواهد داشت. به همین جهت است که دگرگونی در راه درست و خوب به معنی تکامل هست و ما باید این فرصت را به فرزندانمان بدهیم زیرا قاعده ی طبیعت که کودک در یک سال اول با آن به این دنیا می آید، چرخش و دور زدن است. در طبیعت همه چیز آغاز می شود و پایان پیدا می کند، آن هم با سرعتی باور نکردنی، حال آن که فرزند ما باید برتر و بالاتر برود و این زمانی ممکن است که ما مفهوم تغییر را با مفهوم تکامل همراه کنیم.
مورد شماره ی هفده، تفاوت داشتن است.
می دانیم که اصل وحدت در کل خلقت وجود دارد. هیچ موجودی نیست که شبیه و مانندی داشته باشد و می دانیم که ما این دقیقه و لحظه مان با لحظه و دقیقه ی قبل و بعد متفاوت خواهد بود. در جهانی که تغییر چنین است، ناچار انسان به تفاوت می رسد، به همین دلیل ما باید تفاوت فرزندانمان را به دیگران قبول کنیم. تفاوت داشتن معنایش این است که هر کدام از ما که وجود منحصر به فرد و یکتایی هستیم تمام نیروی خود را در مسیر مثبت و خوب و سازنده برای شدن آن چه که ممکن است یا به فعل درآوردن همه ی نیروهای بالقوه به کار گرفته ایم. آن چه که به عنوان پرورش استعداد، قابلیت، توانایی و امکانات می شناسیم و به همین جهت در چنین مسیر چه بسا درد و رنجی باشد اما خوش بختانه این تفاوت سبب خواهد شد که فرد به نوعی از احساس فردیت، و احساس مسئولیت برسد که در موارد دیگر نخواهد رسید. متأسفانه شعار "خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو"، شعار ویرانگر خطرناکی است.
باید چنین گفت خواهی بشوی رسوا هم رنگ جماعت شو و سپس بدبخت و بیچاره شو.
ما در دنیایی هستیم که با رشد زمینه های مثبت و خوب خود هرگز به رسوایی نمی رسیم، بلکه به محبوبیت و شهرت می رسیم.
این فرصت را باید به فرزندانمان بدهیم تا بتوانند چنین باشند.
متأسفانه فرد عادی یا بیمار همیشه به دنبال شباهت ها و مانند هاست، همان آدم های سابق، همان محیط، همان حرف ها، همان کارها. انسان سالم به دنبال تفاوت ها و اختلاف هاست. زیرا تفاوت و اختلاف برای او آزاردهنده و گرفتار کننده نسیت. تفاوت و اختلاف برای او تنوع و زیبایی، چالش و مبارزه ای است که در مقابل خود دارد و فرصتی است که برای تحقق خود پیدا می کند، به همین جهت باید به فرزندانمان اجازه بدهیم که مختلف و متفاوت باشند.
(پیشنهاد میکنم قسمت های قبلی این مقاله را مطالعه فرمایید)