در حال حاضر بیشتر نگرانی والدین، کسب درآمد و برآوردن احتیاجات روزانه کودکانشان میباشد و کمتر برای کودکان وقت میگذارند.
بازی با کودکان سبب میشود تا حد زیادی فاصله والدین با فرزندانشان کمتر شده و به روحیات و خلقیات او بیشتر پیببرند.
همچنین بازی کردن با کودکان باعث میشود تا از دنیای پرهیاهوی امروزی فاصله گرفته و به دنیای پاک و ساده کودکان قدم بگذارند ،دنیایی متمایز از دنیای بزرگسالان با قیود و قوانین دست و پا گیر آنها موضوعی که حائز اهمیت است، جایگاه تفکر در بازی کودکان میباشد. که در برنامه فلسفه و کودک نیز از اهمیت خاصی برخوردار است.
بازیهای فکری و فلسفی برای کودکان، یک شیوه مناسب برای کندوکاو در برنامه فلسفه و کودک است. پژوهشهای تجربی نشان میدهند که انواع معینی از بازی، باعث پیشرفت رشد ذهنی کودکان میشود و شواهد متقنی در تأیید این ارتباط وجود دارد.
بازی کردن، رشد، یادگیری، تخلیههای هیجانی، شادمانی، اجتماعی شدن، قانونمندی و لذت را برای کودکان به ارمغان میآورد. فعالیتهای بدنی مختلفی که در بازیها وجود دارد، موجب تقویت حس تعادل، یکپارچگی حسی مغز، تقویت هوش و یادگیری میشود و این دستاوردها تمام زندگی فردی را تحت تأثیر قرار میدهد. به علاوه از طریق بازی، کودک خود را در مرکز توجه میبیند و ویژگیهای منحصر به فرد را در خود یافته و بازخوردهای مثبتی نیز از دیگران دریافت میکند که موجب احساس خود ارزشمندی در وی میشود. دسترسی به وسایل و اسباب بازی، باعث رشد ذهنی در دورة کودکی میباشد.
بنابراین هدفی که از اجرای برنامه فلسفه و کودک، بدست میآید، رشد ذهنی برای رسیدن به خلاقیت و حل مسئله در کودکان میباشد. یکی از راههای دستیابی به این امر، بازی کودکانه براساس تفکر است.
بازی در وهله اول، غیر از نقش سرگرم کننده در کودک به رشد زبانی، شخصیتی، فکری، عاطفی، ... در او میپردازد ولی بازی فکریای که مدنظر برنامه فلسفه و کودک است، دستیابی به توانائی حل مسئله، خلاقیت، رشد ذهنی، برانگیختن حس رقابت، کسب مهارت ارتباطی بین اشیاء و پدیدهها و کشف قابلیتهای فردی، ایجاد کندوکاو فلسفی، مسئولیتپذیری، ایجاد قدرت تشخیص و ارزیابی را برای او آسان میکند.
یکی از انواع شیوههای اجرا در طرح فلسفه و کودک مبتنی بر بازی است و دارای دو وجه مهم میباشد:
وجه هستی شناختی (که به وجود ارتباط دارد و بازی به عنوان یک پدیده در نظر گرفته میشود) و وجه کارکردی (تکنیکی که در آن به بازی به عنوان یک روش نگریسته میشود) که این دو با هم ترکیب میشوند و به این علت، بعنوان یک مکانیسم همیشه وجود دارند از اینرو، به نظر میرسد تکنیکهای بازی در روشهای آموزشی مؤثر است.
دوران کودکی دوران بازیها است، بنابراین، بهترین راه وارد کردن کودک در فرایند تفکر فلسفی، بازی است. این فرایند فکری باعث رشد ویژگیهای شخصی در کودک میشود و نگرش او را نسبت به دنیای پیرامونش تغییر میدهد. وقتی تفکر در یک بازی نهادینه شده باشد باعث انعطافپذیری ذهنی، کنجکاوی و پشتکار شده و آزاداندیشی در برابر تجربههای جدید را در کودک افزایش میدهد.
از این گذشته، آفرینندگی، فرایندی ذهنی، نوعی شیوه تفکر و رویکردی در حل مسئله است که کمک مبتکرانهای برای درک و فهم کودک، مخصوصاً در سالهای ابتدای دبستان میکند. این همان هدفی است که برنامه فلسفه و کودک بدان اهمیت میدهد. در کلاسهای فلسفه و کودک مربی بعنوان تسهیلگر، کودک را ترغیب کرده و با آموزش برپایه بازی و فعالیتهای مربوط به آن بعنوان ابزار کمک آموزشی در این راستا او را یاری مینماید. با توجه به اینکه هرکودکی بالقوه، فیلسوف است، نیاز به تفلسف هم یکی از ویژگیهای اوست.
شرایط بازی فکری در برنامه فلسفه و کودک
بازی یکی از ابزارهای کمک آموزشی در برنامه فلسفه و کودک بوده و میتواند در شناسایی و تقویت نقاط قدرت و ضعف، در کودکان نقش بسیار مهمی را ایفا کند. بازی فکری دارای شرایط زیر میباشد:
1ـ رشد همه جانبه کودک بخصوص پرورش ارزشها مانند ارزشهای شناختی، اخلاقی، زیباییشناسی و بسیاری از ارزشهای دیگر با رویکرد حل مسئله؛
2ـ معرفی و به کارگیری فرهنگ گفت و گو و بحث؛
3ـ ایجاد احترام به عقاید یکدیگر؛
4ـ کاربرد مکانیسم تصمیمگیری بدون کمک دیگران؛
5ـ فلسفهورزی با کودکان
6ـ تشکیل و تسهیل حلقه کندوکاو
7ـ تفکر برای خود و خود تصحیحگری
8ـ استدلال
9ـ پیشگیری از خشونت حین بازی
10ـ کندوکاو اخلاقی
11ـ غنابخشیدن به تجربهها.
با در نظر گرفتن اینکه کودک خلاق با توجه به موقعیت و مکان خاص، بازی میکند و از خود بازی جدیدی ابداع مینماید و رهبری بازی را در دست میگیرد و نقشهای متفاوتی را که ممکن است در آینده با آن مواجه شود، تجربه میکند، بسترسازی مناسب برای این امر، توسط کلاسهای فلسفه و کودک صورت میپذیرد. تاکودکان اجازه داشته باشند که از طریق بازی تجربه کنند و به پرورش خلاقیت بپردازند.
دور شدن از فضای مجازی و رایانهای برای کودکان مخصوصاً کودکان عصرحاضر، و ایجاد فضای مستقیم و رودر رو برای آنها در کنار هم و پرداختن به بازیهای فکری جمعی، باعث بالا بردن خلاقیت میشود.