بازی ، اسباب بازی ،هم بازی بچه ها

بازی ، اسباب بازی ،هم بازی بچه ها
کودک سه ساله ، آمادگی این را پیدا می کند که در بازی مانند گذشته چیزی را خراب نکند و بازی که در گذشته می توانست جنبه ی تخریبی و بر هم ریختن داشته باشد،‌از این به بعد کاملا جنبه ی سازندگی و بهتر کردن دارد و از آن باید کاملا بهره گرفت. ​

 

 می دانیم که هم بازی اول کودک پدر و مادر و خواهران و برادران هستند اما آهسته آهسته من و شما باید بیاموزیم که نقش هایی را که به ما محول می کنند ، آن ها را انتخاب کنیم و در این باره با آن ها مخالفتی نداشته باشیم. آهسته اهسته این نقش ها را از ما می گیرند و از ما انتظار دارند که فقط رول سیاهی لشکر را داشته باشیم و کمی که سنشان بالاتر می رود حتی به سیاهی لشکر بودن ما هم احتیاجی ندارند و فقط مایل هستند که تماشا گر و ستایش کننده ی آن ها باشیم و باید چنین بود. معلوم هست که در این ایام به جای من و شما هم بازی را انتخاب کرده اند و آهسته آهسته به جای هم بازی ،‌دوستان را که مقدمه ی ارتباط عمیق انسانی و اجتماعی خودشان را فراهم کرده اند. در محیط خانه باید مواظب بود که فرزندان من و شما به دلیل تفاوت سن و احتمالن جنسشان به نوعی زندگی کنند که ارتباطات بعدی را برای آن ها ساده و جالب کنند. جنگ میان خواهران و برادران به جنگ با سایر انسان ها در آینده منجر خواهد شد. اشکال کار در خانه این است که اولن پدر و مادر از آن همه هستند . دوم بسیاری از وسایل و ابزار خانه متعلق به همه خواهد بود ، و گرچه برخی از اوقات اسباب بازی ها از آن این فرزند یا آن فرزند خواهد بود ولی بسیار مشکل است که در کودکی بتوان چنین تفکیکی را همیشه محکم نگه داشت و آن را از کودکان انتظار داشت. به هر حال باید پدر و مادر با آگاهی با مهربانی و برخی از اوقات با دست و دلبازی شرایطی را فراهم کنند که فرزندانشان کم ترین برخورد را در این زمینه با هم داشته باشند.

به هر حال خطر بازی با دیگران همیشه  اختلاف، جنگ و یا گرفتاری های بیش از آن هست و به همین دلیل است که باید در انتخاب هم بازی و دوست برای فرزندانمان به آن ها کمک کنیم. آن زمانی که بین بچه ها،‌چه خواهر و برادر و چه هم بازی و دوستانشان اختلافی پیدا می شود باید از دور نظاره گر آن ها بود که این اختلاف یا این رابطه ی بد بدتر نشود. از طرف دیگر باید مطمئن بود که اگر خود آن ها از عهده ی حل مسئله و مشکلشان برمی آیند کاری به کار آن ها نداشت. اگر در این زمینه تردیدی وجود دارد و یا یکی از طرفین کمکی می خواهد باید به عنوان یک ناظر ،‌به عنوان یک راهنما ولی بسیار بی طرفانه و منصفانه نظری را آهسته آهسته ابراز کرد و از آن ها خواست که به آن توجهی کنند. ولی اگر کار بچه ها احتمالن کمی بالا گرفته و اختلاف به نوعی جدال و یا کتک کاری رسیده،‌حتمن پدر و مادر و یا اگر در ارتباط با بچه های دیگر هست یکی از والدین باید در این کار دخالتی داشته باشد و همان گونه که بعدن اشاره خواهم کرد،‌دادگاهی را تشکیل بدهد و به نوعی حق را به حقدار برساند در حالی که کسی که حقی ندارد را به نوعی مورد توجه و محبت قرار خواهد داد و شرایطی را فراهم می کند که دو مرتبه بازی و دوستی ادامه پیدا کند. به هر حال بچه ها بعضی از اوقات ناچار باید در جهت دوستانشان تجدید نظری کرد یا هم بازی هایشان. آن ها را باید عوض کرد. به بچه ها بدون تردید باید فرصت دفاع از خود را داد ،‌اما این دفاع برخی از اوقات با ایجاد حالت تدافعی خواهد بود ،‌به این معنا که مواضع و موارد مورد اختلاف را باید از صحنه ی بازی آن ها دور کرد. مثلن اگر فرزند شما به یکی از اسباب بازی های خودش توجه و علاقه ای دارد باید آن را به هیچ وجه در بازی های آن ها راه نداد و توصیه و سفارش کرد که آن را کنار بگذارد. اگر احتمالن برخی از این اسباب بازی ها ممکن است شکسته شود،‌آن ها را از بازی آن ها دور کرد و یا این وعده را که حتمن انجام می دهیم به آن ها داد که بلافاصله آن را برایش تهیه خواهید کرد و یا اصولن اگر بچه هایی به عنوان هم بازی با بچه های شما هستند که شاید پیش بینی رفتارشان یا احتمالن رفتار بدشان را تا حدودی نتوان کنترل کرد ،‌من و شما قرار هست که مواظب فرزندانمان باشیم و به آن ها بیاموزیم که از حق و سهم خودشان به گونه ای بدون خشم و قهر دفاع کنند و برای آن چه که متعقل به آن هاست و باید از آن آن ها باشد ، تا آخر بایستند و ما هم آن ها را حمایت کنیم. به هر حال در حالی که نباید به بچه ها جنگ را آموخت،‌آن زمان که دفاع را مفید و درست هست بیاموزند، غالب اوقات تمایلی به جهت جنگیدن ندارند،‌زیرا در بیش تر موارد بهترین نوع بردن و مخصوصن بردن در جنگ دفاع به موقع و درست از خود خواهد بود. به هر حال بچه ها با هم جر و بحث می کنند و جر و بحث آن ها احتمالن هیچ اهمیتی ندارد. مخصوصن اگر در همان مرحله ی کلامی به آخر می رسد. معلوم هست که برخی از بچه ها در این زمینه توانایی های بیش تری دارند و شاید به ناحق برنده بشوند. در این گونه موارد می توان احتمالن توصیه هایی کرد یا به نوعی با رفتار جبرانی شرایطی را فراهم کرد که آن کسی که به او آسیب رسیده ، آن قدرها اذیت نشود. بچه ها از حدود چهارسالگی احتمالن در بازی های خودشان ابتکارات جالبی را به کار می برند و با آن بسیار خرم و دلشادند. چند صندلی را کنار هم می گذارند ،‌پتویی را کنار هم می کشند و وانمود می کنند که خانه ای دارند منتظر مهمان می شوند. مهمان که هم بازی دیگر یا خواهر و برادری هست وارد می شود. به او چای یا غذای به حساب خودشان دروغین می دهند ،‌مدتی به کار خودشان ادامه می دهند. خانه از آن دیگری می شود،‌این بار صاحب خانه ی قبلی مهمان تازه خواهد بود و از این طریق بچه ها واقعن آن چه را که باید در زندگی بیاموزند،‌می آموزند. در این گونه موارد می شود پیشنهاد برخی از این بازی ها را به آن ها داد و بعدن به آن ها اجازه داد تا زمانی که مایل هستند این کار را تکرار کنند. معلوم هست که در این گونه موارد رعایت حق دیگران بسیار اهمیت دارد. نکته ای که باید به آن توجه کرد این هست که تا هفت سالگی ،‌هر بازی خیالی، هر بازی ذهنی،‌هر اندازه هم که عجیب و غریب باشد،‌باید کاملن فرزندانمان را در انجام آن آزاد بگذاریم. هیچ نگران نباشیم که با این جنبه های تخیلی به واقعیات نزدیک نمی شوند و یا دنیای عجیب و غریبی خواهند داشت. کودکان در چهار پنج سالگی مایلند که لباس هایی را بپوشند  و از این طریق خودشان را به صورت دیگری در بیاورند و حتی نقش هنر پیشه را به صورت تقلید انجام دهند و حال آن که وقتی به شش تا هفت سالگی می رسند مایل هستند که کارگردان باشند و در نتیجه به دیگران توصیه کنند که چه باید کرد.

نکته ای که در این جا ضرورت دارد به آن اشاره کنم،‌خریدن وسایلی است که بوی جنگ و جدال را می دهد،‌این بازی ها منجر به  خشم و جنگ در کودکان می شود.درسته که بچه ها با  استفاده از این وسایل کاملا این جنگ را و این بدی ها را نمی آموزند،‌اما فرصتی پیدا می کنند که خشم و قهر و ناراحتی و نارضایتی خودشان را ابراز کنند، اما روزی که به این نتیجه برسند که طریقه ی ابراز خشم و ناراحتی استفاده از این وسایل هست،‌به نوعی غیرمستقیم آن را آموخته اند و از جانب دیگر یاد می گیرند که موضوعات را برای خودشان درونی و داخلی کنند. تصمیم ها را در ذهن خودشان بگیرند،‌انتخاب را انجام دهند. بعدن با توطئه یا پنهان کاری دشمن را از پا دربیاورند و در همه ی این موارد متأسفانه میل به طرح مسائل و حل مشکلات ابدن مطرح نیست. به هر حال استفاده از ابزار و وسایل یا اسباب بازی های جنگی سبب خواهد شد که اگر نه مستقیم،‌غیر مستقیم  کودکان آ‌ن را به جهت حل مسائل و اختلافاتشان با دیگران به کار بگیرند و در نتیجه همیشه می تواند برای آن ها در بلند مدت مضر و خطرناک باشد. مخصوصن استفاده از تفنگ اگر پدر و مادر اهل شکار هستند،برخی از اوقات به بچه ها نوعی بی رحمی و بی اعتنایی نسبت به حیوانات و موجودات دیگر را ممکن می کند و مخصوصن خطراتی که در این زمینه وجود دارد به نظر می رسد که دوران آن به سرآمده که من و شما به دلایل یا بهانه هایی آن را هم چنان در خانه داشته باشیم ،‌مگر این که مسئله ی دفاع از جانمان به عنوان یک مسئله ی جدی در منطقه ای مطرح است. می دانیم که برخی از وسایل و اسباب بازی بزرگ سالان را بچه ها استفاده می کنند. بچه ها علاقه مند می شوند که با تخته بازی کنند. باید آن ها را  در این زمینه کمک کرد ،‌ به ویژه آن که این بازی کمی با زندگی شباهت و نزدیکی دارد. در حالی که بازی شطرنج به دلیل ارتباط واقع بینانه ی عاقلانه ای که بین اجزای آن وجود دارد کاملن نوعی حل مسائل و درک مشکلات به طریق واقع بینانه است و از حدود هفت سالگی به بعد کودکان را می شود با آن آشنا کرد،‌مشروط بر آن که از حدی نگذرد و بچه ها آن را به تنها بازی خودشان درنیاورند و مسئله ی بردن و مات کردن دیگری هدف اصلی آن ها قرار نگیرد. استفاده از کارت های بازی ،‌اگر به هیچ و جه و هرگز با پول همراه نباشد، به دلیل تنوعی که این بازی ها دارد و می تواند بچه ها را در سنین مختلف با نوعی از فعالیت های ذهنی و محاسبات و احتمالات آشنا کند می تواند در مسیر رشد آن ها کمک بکند. به هر حال به نظر می رسد که در خصوص بازی با ورق باید هرگز پول در میان نباشد و بردن و باختن اهمیت زیادی پیدا نکند ،‌بلکه از پیچیدگی این بازی ها در سنین مختلف به جهت رشد عقلی کودکان و یا بیش تر و برتر کردن بهره ی هوشی آن ها استفاده بشود. مطلب دیگری که در این زمینه لازم است به آگاهی تان برسانم این است که در وقتی که بچه ها به خاطر تولدی هدایای دریافت می کنند ،‌گرچه ممکن است علاقه مند به باز کردن آن ها باشد که حتما باید به آن ها فرصت داد، اما می توانند بسته های آن ها را بسته نگه دارند یا از بسته خودش بیرون بیاورند، اما با آن ها قراری اگر بگذاریم که روزی یکی از ان ها را بیرون می آوری و هر روز با یکی از آن ها بازی می کنند،‌هم لذت بیش تری از این مجموعه خواهند برد و هم نوعی با سرعت از چیزی دل زده شدن و از یک شاخه به شاخه پریدن و تنوع را اساس و مبنای انتخاب در زندگی قرار دادن دور می کند. ولی در عین حال باید آن ها را مطمئن کنیم که این وسایل از آن ها خواهد بود و همیشه در اختیار آن ها خواهد بود. حتی بهتر آن هست که آن را در اتاق آن ها ولی با میل و نظر آن ها در جایی به نوعی مخفی کنیم و این پیام را بدهیم که این از آن تو است و راز و سری است بین من و تو که از این بابت بچه های می توانند بسیار لذت ببرند. نکته ای که در خصوص هم بازی وجود دارد ،‌برخی از اوقات بچه ها به مجرد این که یکی از هم بازی ها رفتار مناسبی با آن ها ندارند به یک باره آن را ترک می کنند و یا احتمالن با به کار گرفتن کلمات زشت آن را از خودشان دور می کنند و یا ممکن است حتی به او آسیبی بزنند. در این گونه موارد باید مواظب رفتار فرزندانمان باشیم. برخی از اوقات بچه ها در این زمینه به خاطر این که دوستشان یا هم بازیشان با او بازی نکرده این حرف را می زنند که تو را به تولدم دعوت نمی کنم و تو روز تولد من نمی توانی بیایی . در این گونه موارد باید نظر آن ها را بعدن عوض کرد و به آن ها فرصت داد که این دشمنی و مخالفت را به دوستی تبدیل کنند. اما بچه هایی هستند که به جهت نگه داشتن دوستی و دوستانشان برخی از اوقات نام یکدیگر را بر روی هم می گذارند و اسمشان را با هم عوض می کنند،‌حتی مایل هستند لباسشان را عوض کنند و در این گونه موارد به هیچ وجه نباید مزاحم آن ها شد. اصرار عجیبی دارند که نام من چنین است ،‌نه چنان و از این بابت بسیار لذت می برند،‌زیرا به نوعی خودشان را با هم یکی می بینند. چنین حالی که معمولن بعد از پنج سالگی در برخی از بچه ها دیده می شود، میل و اشتیاق فراوان آن ها را به داشتن دوست نشان می دهد ولی شاید پیامی را هم برای من و شما می فرستد که گرچه ممکن است به دلیل عشق و محبت و دوستی و صمیمیت به این مرحله رسیده باشند،‌این خطر و احتمال هم وجود دارد که به دلیل محرومیت و محدودیت از محبت و عشق ما و یا احساس تبعیض و نابرابری میان خواهران و برادران به نوعی برای خود خواهر و برادری دیگر را دست و پا می کنند. به هر حال در این گونه موارد بهتر آن هست که هم بازی آن ها را هم چنان عزیز و محترم مانند فرزندان خودمان بدانیم و یادمان باشد که ما در دنیایی زندگی می کنیم که تقریبن بعد از سه سالگی هیچ پدر و مادری قادر نیستند که فرزند سالم و خوش بخت را بدون هم بازی و دوست به وجود بیاورند و از این بابت خاطرشان را آسوده کنند. بنابراین همان گونه که به عنوان یک شعار باید آن را پذیرفت ،‌بهترین هدیه ی من و شما به فرزندانمان دوستان خوب هستند و شاید بتوان گفت که باید دوست خوب را به هر هزینه و قیمتی برای فرزندانمان ما بخریم و نگه داریم.

کودک سه ساله ، آمادگی این را پیدا می کند که در بازی مانند گذشته چیزی را خراب نکند و بازی که در گذشته می توانست جنبه ی تخریبی و بر هم ریختن داشته باشد،‌از این به بعد کاملا جنبه ی سازندگی و بهتر کردن دارد و از آن باید کاملا بهره گرفت

 

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید